مولا علی (ع) و شیعه علی

السلام علیک یا ثارالله

مولا علی (ع) و شیعه علی

السلام علیک یا ثارالله

توهّم شرک در زیارت قبور

 

 

گاه ناآگاهان، به زوّار قبور ائمّه دین، برچسب «شرک» مى زنند، به یقین اگر مفهوم زیارت و محتواى زیارت نامه ها را مى دانستند، از این سخن شرمنده مى شدند.

هیچ آدم عاقلى پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا امامان(علیهم السلام) را پرستش نمى کند، اصلا به فکر کسى چنین مطلبى خطور نمى کند، و همه مؤمنان آگاه براى اداى احترام و طلب شفاعت به زیارت مى روند.

اغلب قبل از خواندن زیارت نامه ها یکصد بار «الله اکبر» مى گوییم و به این ترتیب صدبار بر توحید تأکید مى کنیم و هرگونه شائبه شرک را از خود دور مى سازیم.

در زیارتنامه معروف «امین الله» در برابر قبور امامان مى گوییم:

«أشْهَدُ أَنَّکَ جَاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ حَتَّى دَعَاکَ اللهُ إِلَى جِوَارِهِ ; ما گواهى مى دهیم تو در راه خدا جهاد کردى و حقّ جهاد را انجام دادى، به کتاب خدا عمل نمودى و از سنّت پیامبر پیروى نمودى، تا زمانى که خداوند تو را از این جهان به جوار رحمتش فرا خواند».

آیا توحید از این بالاتر مى شود.

در زیارت معروف جامعه خطاب به آن بزرگواران مى گوییم:

«إلَى اللهِ تَدْعُونَ وَ عَلَیْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسِلِّمُونَ وَ بِاَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إلَى سَبِیلِهِ تَرْشُدُونَ; (در این شش جمله تمام ضمیرها به خداوند بزرگ باز مى گردد، زائران مى گویند:) شما امامان به سوى خدا دعوت مى کنید و به او دلالت مى کنید و به او ایمان دارید و تسلیم او هستید و مردم را به سوى راه او ارشاد مى نمایید».

در این زیارت نامه ها همه جا سخن از خدا و دعوت به توحید است، آیا این شرک است یا ایمان؟

در جاى دیگر این زیارتنامه مى گوییم:

«مُسْتَشْفِعٌ إلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِکُمْ;من به وسیله شما شفاعت در پیشگاه خداوند عز و جل را مى طلبم»، و اگر بر فرض ابهامى در بعضى تعبیرات زیارت ها باشد، با این محکمات به طور کامل روشن مى شود.

* * *

نظرات 12 + ارسال نظر
محمدرضا بلبل پور جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:32 ق.ظ http://antisonni.blogsky.com/

سلام دلاور
خدا قوت
لینکت کردم.
یا علی مدد

نوپا یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:51 ب.ظ http://www.taheri.blogsky.com

تا ... رسیدن به تو
واسه تا رسیدن تو ، خودم و زدم به آخر
دل به غیر تو نبستم ، از اون اولش تا آخر
قصه من و تو انگار ، شده راز دفتر عشق
چکه های ناز چشمت ، کرده برگه ها شون و تر
به کدامین از گناهم ، نشدم موافق تو
به قضاوتم نشینی ، به حلالی ام تو داور
شده ام غرق وجودت ، انتظار منجی عشق
با وجود ناجی اینجا ، شده ام من هم شناگر
قلب صاف و ساده من ، می تپد به انتظارت
به هوای آشنایی ، بشیم اینجا آشنا تر
با طناب دیدگانت ، شده ام به اوج مستی
با وصال مقصد عشق ، به صفایی ام صفاتر
با قدوم تا تو انگار ، شده ام مهم و بهتر
به امید و سبقت حالا ، گشته ام کنون فراتر
طاهری هر چه نویسد ، شده مبتلا و مجنون
به زبان لیلی گوید ، به حکایتش برابر
**
نوپا
01/12/1386 بندر عباس

خیرالبریه سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 06:15 ب.ظ http://khairolbarieh.blogfa.com

باسلام
وبلاگ خوبی دارید . در پناه مولایمان پیروز باشید .
حیدری باشید

فدک سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:23 ب.ظ http://velayatesabr.blogfa.com

سلام
وب بسیار زیبایی داری
اجرتان با سیدالشهدا
شما با افتخار لینک می شوید
به ما هم سر بزنید

علی یارت

خیرالبریه پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:15 ب.ظ http://khairolbarieh.blogfa.com

سبک شمردن شهادت صدیقه ی کبری ، استخفاف به امیرالمؤمنین است. (آیت الله العظمی وحید خراسانی)
مادر ما مادر تموم عالمه فاطمیه خدا هم غرق ماتمه

مراسم شب شهادت :
جمعه 17/3/87 ، ساعت 20:30 ، سخنران : دکتر مهدی دقیقی ، مادحین : برادر علیپور ، برادر بقایی
مراسم ظهر شهادت :
شنبه 18/3/87 ، ساعت 10 صبح ، حرکت دسته سینه زنی و عزاداری
مکان : تهران ، خیابان پیروزی (منطقه 14شهرداری) ، خیابان نبرد شمالی ، نرسیده به چهارراه نبی اکرم (ص) ، نبش کوچه شهید غلامی ، حسینیه سیدالشداء(ع)
این پیام رو برای محبین امیرالمومنین بفرستید .
حیدری باشید

ابوذز سه‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:51 ب.ظ

ومن خطبة له علیه السلام

وَ هِیَ الْمَعْرُوفَةُ بِالشِّقْشِقِیَّة

وتشتمل علی الشکوی من أمر الخلافة ثم ترجیح صبره عنها ثم مبایعة الناس له

أَمَا وَالله لَقَدْ تَقَمَّصَها فُلانٌ، وَإِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّیَ مِنهَا مَحَلُّ القُطْبِ مِنَ الرَّحَا، یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ، وَلا یَرْقَی إِلَیَّ الطَّیْرُ، فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً، وَطَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً. وَطَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ، أَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ، یَهْرَمُ فیهَا الکَبیرُ، وَیَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ، وَیَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّی یَلْقَی رَبَّهُ!

ترجیح الصبر

فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی، فَصَبَرتُ وَفی الْعَیْنِ قَذًی، وَفی الحَلْقِ شَجاً، أَرَی تُرَاثی نَهْباً، حَتَّی مَضَی الْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ، فَأَدْلَی بِهَا إِلَی فُلانٍ بَعْدَهُ. ثم تمثل بقول الاعشی:

شَتَّانَ مَا یَوْمِی عَلَی کُورِهَا وَیَوْمُ حَیَّانَ أَخِی جَابِرِ

فَیَا عَجَباً!! بَیْنَا هُوَ یَسْتَقِیلُها فِی حَیَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لَآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ ـ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَیْهَا ! ـ فَصَیَّرَهَا فی حَوْزَةٍ خَشْنَاءََ، یَغْلُظُ کَلْمُهَا، وَیَخْشُنُ مَسُّهَا، وَیَکْثُرُ العِثَارُ فِیهَا وَالْاِعْتَذَارُ مِنْهَا، فَصَاحِبُهَا کَرَاکِبِ الصَّعْبَةِ، إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ، وَإِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ، فَمُنِیَ النَّاسُ ـ لَعَمْرُ اللهِ ـ بِخَبْطٍ وَشِمَاسٍ، وَتَلَوُّنٍ وَاعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَی طُولِ الْمُدَّةِ، وَشِدَّةِ الِْمحْنَةِ، حَتَّی إِذا مَضَی لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ, فَیَا لَلََّهِ وَلِلشُّورَی ! مَتَی اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ، حَتَّی صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَی هَذِهِ النَّظَائِرِ ! لکِنِّی أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا، وَطِرْتُ إِذْ طَارُوا، فَصَغَا رَجُلُ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ، وَمَالَ الْآخَرُ لِصِهْرهِ، مَعَ هَنٍ وَهَنٍ. إِلَی أَنْ قَامَ ثَالِثُ القَوْمِ، نَافِجَاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَمُعْتَلَفِهِ، وَقَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللهِ خَضْمَ الْإِبِل نِبْتَةَ الرَّبِیعِ، إِلَی أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ، وَأَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ، وَکَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ.

مبایعة علی

فَمَا رَاعَنِی إِلاَّ وَالنَّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ, یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ، حَتَّی لَقَدْ وُطِیءَ الْحَسَنَانِ، وَشُقَّ عِطْفَایَ، مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَةِ الغَنَمِ. فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَةٌ، وَمَرَقَتْ أُخْرَی، وَقَسَطَ آخَرُونَ: کَأَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اللهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ: (تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یُریدُونَ عُلُوّاً فی الْأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً وَالعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ)، بَلَی! وَاللهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَوَعَوْهَا، وَلکِنَّهُمْ حَلِیَتَ الدُّنْیَا فی أَعْیُنِهمْ، وَرَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا ! أَمَا وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْلاَ حُضُورُ الْحَاضِرِ، وَقِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ، وَمَا أَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَمَاءِ أَلاَّ یُقَارُّوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ، وَلا سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا، وَلَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِها، وَلَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ ! قالوا: وقام إِلیه رجل من أَهل السواد عند بلوغه إلی هذا الموضع من خطبته، فناوله کتاباً [قیل: إِن فیه مسائل کان یرید الإِجابة عنها], فأَقبل ینظر فیه، [فلمّا فرغ من قراءته] قال له ابن عباس: یا أمیرالمؤمنین، لو اطَّرَدَتْ خُطْبَطُکَ من حیث أَفضیتَ ! فَقَالَ: هَیْهَاتَ یَابْنَ عَبَّاسٍ! تِلْکَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ ! قال ابن عباس: فوالله ما أَسفت علی کلام قطّ کأَسفی علی هذه الکلام أَلاَّ یکون أَمیرالمؤمنین علیه السلام بلغ منه حیث أراد. قال الشریف الرضی رضی اللّه عنه: قوله علیه السلام فی هذه الخطبة: «کراکب الصعبة إن أشنق لها خرم، وإن أسلس لها تقحم» یرید: أنه إذا شدد علیها فی جذب الزمام وهی تنازعه رأسها خرم أنفها، وإن أرخی لها شیئاً مع صعوبتها تقحمت به فلم یملکها، یقال: أشنق الناقة: إذا جذب رأسها بالزمام فرفعه، وشنقها أیضاً: ذکر ذلک ابن السکیت فی «إصلاح المنطق». وإنما قال: «أشنق لها» ولم یقل: «أشنقها»، لانه جعله فی مقابلة قوله: «أسلس لها»، فکأنه علیه السلام قال: إن رفع لها رأسها بمعنی أمسکه علیها بالزمام.

خطبه اى از آن حضرت ( ع )

معروف به خطبه شقشقیه

آگاه باشید . به خدا سوگند که « فلان »/پسر ابی قحافه/ خلافت را چون جامه‏اى بر تن کرد و نیک مى‏دانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب . سیلها از من فرو مى‏ریزد و پرنده را یاراى پرواز به قله رفیع من نیست . پس میان خود و خلافت پرده‏اى آویختم و از آن چشم پوشیدم و به دیگر سو گشتم و رخ برتافتم . در اندیشه شدم که با دست شکسته بتازم یا بر آن فضاى ظلمانى شکیبایى ورزم ، فضایى که بزرگسالان در آن سالخورده شوند و خردسالان به پیرى رسند و مؤمن ، همچنان رنج کشد تا به لقاى پروردگارش نایل آید . دیدم ، که شکیبایى در آن حالت خردمندانه‏تر است و من طریق شکیبایى گزیدم ، در حالى که ، همانند کسى بودم که خاشاک به چشمش رفته ،

و استخوان در گلویش مانده باشد . مى‏دیدم ، که میراث من به غارت مى‏رود .

تا آن « نخستین » به سراى دیگر شتافت و مسند خلافت را به دیگرى واگذاشت .

شتان ما یومى على کورها و یوم حیان اخى جابر ( 1 ) « چه فرق بزرگى است میان زندگى من بر پشت این شتر و زندگى حیان برادر جابر » .

[ 47 ]

اى شگفتا . در آن روزها که زمام کار به دست گرفته بود همواره مى‏خواست که مردم معافش دارند ولى در سراشیب عمر ، عقد آن عروس را بعد از خود به دیگرى بست . بنگرید که چسان دو پستانش را ، آن دو ، میان خود تقسیم کردند و شیرش را دوشیدند . پس خلافت را به عرصه‏اى خشن و درشتناک افکند ، عرصه‏اى که درشتى‏اش پاى را مجروح مى‏کرد و ناهموارى‏اش رونده را به رنج مى‏افکند . لغزیدن و به سر درآمدن و پوزش خواستن فراوان شد . صاحب آن مقام ، چونان مردى بود سوار بر اشترى سرکش که هرگاه مهارش را مى‏کشید ، بینى‏اش مجروح مى‏شد و اگر مهارش را سست مى‏کرد ، سوار خود را هلاک مى‏ساخت . به خدا سوگند ، که در آن روزها مردم ، هم گرفتار خطا بودند و هم سرکشى . هم دستخوش بى‏ثباتى بودند و هم اعراض از حق . و من بر این زمان دراز در گرداب محنت ، شکیبایى مى‏ورزیدم تا او نیز به جهان دیگر شتافت و امر خلافت را در میان جماعتى قرار داد که مرا هم یکى از آن قبیل مى‏پنداشت . بار خدایا ، در این شورا از تو مدد مى‏جویم . چسان در منزلت و مرتبت من نسبت به خلیفه نخستین تردید روا داشتند ، که اینک با چنین مردمى همسنگ و همطرازم شمارند . هرگاه چون پرندگان روى در نشیب مى‏نهادند یا بال زده فرا مى‏پریدند ، من راه مخالفت نمى‏پیمودم و با آنان همراهى مى‏نمودم . پس ، یکى از ایشان کینه دیرینه‏اى را که با من داشت فرایاد آورد و آن دیگر نیز از من روى بتافت که به داماد خود گرایش یافت . و کارهاى دیگر کردند که من از گفتنشان کراهت دارم .

آنگاه « سومى » برخاست ، در حالى که از پرخوارگى باد به پهلوها افکنده بود و چونان ستورى که همّى جز خوردن در اصطبل نداشت . خویشاوندان پدریش با او همدست شدند و مال خدا را چنان با شوق و میل فراوان خوردند که اشتران ، گیاه بهارى را . تا سرانجام ،

آنچه را تابیده بود باز شد و کردارش قتلش را در پى داشت . و شکمبارگیش به سر درآوردش .

بناگاه ، دیدم که انبوه مردم روى به من نهاده‏اند ، انبوه چون یالهاى کفتاران . گرد مرا از هر طرف گرفتند ، چنان که نزدیک بود استخوانهاى بازو و پهلویم را زیر پاى فرو کوبند و رداى من از دو سو بر درید . چون رمه گوسفندان مرا در بر گرفتند . اما ،

هنگامى که ، زمام کار را به دست گرفتم جماعتى از ایشان عهد خود شکستند و گروهى از دین بیرون شدند و قومى همدست ستمکاران گردیدند . گویى ، سخن خداى سبحان را نشنیده بودند که مى‏گوید : « سراى آخرت از آن کسانى است که در زمین نه

[ 49 ]

برترى مى‏جویند و نه فساد مى‏کنند و سرانجام نیکو از آن پرهیزگاران است » ( 1 ) .

آرى ، به خدا سوگند که شنیده بودند و دریافته بودند ، ولى دنیا در نظرشان آراسته جلوه مى‏کرد و زر و زیورهاى آن فریبشان داده بود .

بدانید . سوگند به کسى که دانه را شکافته و جانداران را آفریده ، که اگر انبوه آن جماعت نمى‏بود ، یا گرد آمدن یاران حجت را بر من تمام نمى‏کرد و خدا از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگى ستمکاران و گرسنگى ستمکشان خاموشى نگزینند ، افسارش را بر گردنش مى‏افکندم و رهایش مى‏کردم و در پایان با آن همان مى‏کردم که در آغاز کرده بودم . و مى‏دیدید که دنیاى شما در نزد من از عطسه ماده بزى هم کم ارج‏تر است .

چون سخنش به اینجا رسید ، مردى از مردم « سواد » عراق برخاست و نامه‏اى به او داد .

على ( ع ) در آن نامه نگریست . چون از خواندن فراغت یافت ، ابن عباس گفت : یا امیر المؤمنین چه شود اگر گفتار خود را از آنجا که رسیده بودى پى مى‏گرفتى . فرمود : هیهات ابن عباس ، اشتر خشمگین را آن پاره گوشت از دهان جوشیدن گرفت و سپس ، به جاى خود بازگشت . ( 2 ) ابن عباس گوید ، که هرگز بر سخنى دریغى چنین نخورده بودم که بر این سخن که امیر المؤمنین نتوانست در سخن خود به آنجا رسد که آهنگ آن کرده بود .

معنى سخن امام که مى‏فرماید : « کراکب الصعبة إن اشنق لها خرم و ان اسلس لها تقحّم » این است ، که اگر سوار ، مهار شتر را بکشد و اشتر سر بر تابد بینى‏اش پاره شود و اگر با وجود سرکشى مهارش را سست کند ، سرپیچى کند و سوارش نتواند که در ضبطش آورد . مى‏گویند :

« اشنق الناقة » زمانى که سرش را که در مهار است بکشد و بالا گیرد . « شنقها » نیز به همین معنى است و ابن سکیت صاحب اصلاح المنطق چنین گوید . و گفت « اشنق لها » و نگفت :

« اشنقها » تا در برابر جمله « اسلس لها » قرار گیرد گویى ، امام ( علیه السلام ) مى‏فرماید :

اگر سر را بالا نگه دارد او را به همان حال وامى‏گذارد . و در حدیث آمده است که رسول ( صلى اللّه علیه و آله ) سوار بر ناقه خود براى مردم سخن مى‏گفت و مهار ناقه را باز

[ 51 ]

کشیده بود ( شنق لها ) و ناقه نشخوار مى‏کرد . [ از این حدیث معلوم مى‏شود که شنق و اشنق به یک معنى است ] . و شعر عدى بن زید عبادى هم که مى‏گوید :

ساءها ما بنا تبیّن فی الأیدی و إشناقها إلى الأعناق شاهدى است که اشنق به معنى شنق است .

معنى بیت ( از فیض ) : شترهاى سرکشى که زمامشان در دست ما نبوده رام نیستند ، بد شترهایى هستند

---------------------------------------------------------------------------------

ابن خشاب گوید به خدا قسم این خطبه را درکتابهایی مطالعه کردم که ۲۰۰سال قبل از تولد سید رضی/قدس سره/نوشته شده است(شرح ابن ابی الحدیدج۱ص۲۰۶والغدیرج۷ ص۸۲)

ترجمه:استاد دشتی

خیرالبریه پنج‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:04 ق.ظ http://khairolbarieh.blogfa.com

با سلام
دوست عزیز , من در وبلاگم قسمتی دارم به نام وبلاگ دوستان و سایتهای منتخب , در آن وبلاگ و سایتهایی لینکند که در ارتباط با آقامون امیرالمومنین فعالیت می کنن , اگه وبلاگ یا سایتی در این زمینه می شناسی و من اون رو لینک نکردم آدرسش رو برام ارسال کن .
حیدری باشید

خیرالبریه دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:27 ب.ظ http://khairolbarieh.blogfa.com

با سلام
سالروز میلاد ام ابیها فاطمه زهرا (س) و روز زن بر همه شیفتگان و ره پویان طریقش اللخصوص مادران و زنان مبارکباد
حیدری باشید

خیرالبریه پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:44 ق.ظ http://khairolbarieh.blogfa.com

با سلام
درباره 22 جمادی الثانی بروزم .
حیدری باشید

خیرالبریه دوشنبه 10 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:14 ب.ظ http://khairolbarieh.blogfa.com

باسلام
حیدری باشید

ارادتمند سه‌شنبه 11 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:35 ب.ظ http://vahid-khorasani.blogfa.com

سلام علیکم
خدمت همه عزیزان و ارادتمندان به ساحت مقدس امام زمان(عج) و مرجعیت اعلام میدارم از این پس سعی بر این است تا حد امکان اطلاعاتی هرچند مختصر از حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی را جمع آوری و در اختیار ارادتمندان ایشان قرار دهم . از همه عزیزانی که مایل به همکاری هستند تقاضا می گردد نظرات و پیشنهادات خود را اعلام نمایند .
در ضمن عزیزانی که در سایت یا وبلاگ خود آدرس
سایت (www.vahid-khorasani.ir) و
وبلاگ (vahid-hkorasani.blogfa.com)
معظم له را لینک نموده اند خواهش می شود آدرس اینترنتی خود را برای ما ارسال نمایند .
تعجیل در ظهور حضرت بقیه الله العظم صلوات

یا علی شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:30 ب.ظ http://computerforall.blogsky.com

دراین زمانه غریب
الحق که باید گفت خدا قوت
خدا ان شاء الله این توفیق را به ما هم بده
التماس دعا
یا حق

متشکرم دوست عزیز
خدا به شما هم قوت بدهد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد