آیه
فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین
را آیه مباهله می نامند
از آیاتى که بر برترى على مرتضى علیه السلام بر همه پیامبران غیر از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم دلالت دارد
از مسائلى که به حد ضروریات اولیه و امور مسلم رسیده است نزول آیه مباهله در حق اهل عبا و پنج تن برگزیده خدا علیهم السلام است،به گونهاى که این مطلب را بسیارى از محدثان و مفسران و مورخان و متکلمان در کتابهاى خود آورده وجزء مسائل مسلم و غیر قابل تردید انگاشتهاند،بلکه بیشتر مسلمانان قائلند که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در داستان مباهله با نصاراى نجران از زنان جز پاره تن خود فاطمه علیها السلام،و از فرزندان جز دو نوه و گلهاى خود حسن و حسین علیهما السلام،و از جانها (کسانى که به منزله جانند یا حکم خود شخص را دارند) جز برادرش على علیه السلام را که نسبت به او منزلت هارون با موسى علیه السلام را داشت،فرا نخواند.اینانند اهل این آیه،و بسیارى از علماى عامه نزول این آیه را درباره آنان ذکر کردهاند،از
از همان زمانی که اینترنت همه گیر شد تلاش های زیادی برای درست کردن کتابخانه های دیجیتال شکل گرفت. یکی از مهمترین دلایل آن ارزان بودن نشر اطلاعات در اینترنت و نیز قرار دادن اطلاعات کتاب ها در اختیار همه مردم دنیا بود.
وابسته به: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه
موضوع: کلام، حقوق، سیاست، قرآن، اخلاق، تربیت، جوانان، تاریخ و … . آدرس
وابسته به: دفتر حضرت آیت ا... مکارم شیرازی
موضوع : مجموعه کامل 27 جلدی تفسیر نمونه، اخلاق در قرآن، عقاید، برگزیده تفسیر نمونه و ... . آدرس
وابسته به : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
موضوع : تفسیر و علوم قرآن، حدیث، کلام، فلسفه، عرفان، دعا، فقه، اخلاق، تعلیم و تربیت، تاریخ، سیاست، حقوق، ادبیات و ... . آدرس
وابسته به : مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی
موضوع : قرآن، اهل بیت(ع)، تاریخ اسلام، اخلاق، مسایل اجتماعی و فرهنگی، فلسفه، آثار شهید مطهری، فقه، ادبیات، تراجم و سرگذشتها آدرس
وابسته به : مرکز جهانی اطلاعرسانی آل البیت(ع)
موضوع : قرآن و علوم قرآنی، اهلبیت(ع)، حدیث و علوم حدیثی، فقه، رسالة عملیه تعدادی از مراجع تقلید، فلسفه و کلام، تراجم، تاریخ و سیره، جوانان، بانوان، اخلاق و تعلیم و تربیت، فرهنگ و تمدن اسلامی و ... . آدرس
وابسته به : مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی
موضوع : امام شناسی، امام علی(ع)، نهج البلاغه شناسی و معارف آن، ترجمه و شروح نهج البلاغه، اهلبیت(ع)، حدیث، ولایت فقیه و... . آدرس
وابسته به : مؤسسه فرهنگی و اطلاعرسانی تبیان وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی
موضوع : قرآن، اهلبیت(ع)، احکام، داستانها، اخلاق و تربیت، جوانان، بانوان، کتب شهید مطهری، علوم و فنون و ... . آدرس
وابسته به : موسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
موضوع : مجموعه کامل صحیفه نور (سخرانیها، پیامها، نامهها و... امام خمینی(ره))، زندگینامه حضرت امام، معرفی تألیفات حضرت امام(ره) آدرس
وابسته به : موسسه غدیر
موضوع : تفسیر، علوم و معارف قرآنی، پیامبر(ص) و اهلبیت(ع)، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، دعا، اخلاق، تاریخ اسلام، فقه و احکام، مسایل اجتماعی و فرهنگی، سیاست، ورزش، انقلاب اسلامی و ... . آدرس
موضوع : 155 کتاب با موضوع مهدویت و انتظار آدرس
موضوع : شناخت ادیان آسمانی، مذاهب اسلامی. آدرس
موضوع : قرآن، اهلبیت(ع)، شیعه، پاسخ به شبهات و ... . آدرس شایان ذکر است که کتابخانه های شیعه در اینترنت به موارد ذکر شده محدود نیست.
|
از على علیه السلام نقل است که
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: در روز قیامت هیچ بنده اى قدم بر ندارد تا از چهار چیز از او پرسش شود، عمر خود را در چه گذرانیده ، جوانى خود را صرف چه چیز نموده ، دارائى خود را از کجا آورده و در چه راه خرج کرده ، و دوستى ، خاندان را در دل داشته یا نه
جناب عبدالمطلب، پدر بزرگ پیغمبر (ص)، پس از آن که به کمال رشد رسید و مناصب کعبه به او منتقل گردید، چیزی نگذشت که فوق العاده عظمت یافته بر مردم مکه و قریش امیر و مهتر شد، عبدالمطلب مردی چهار شانه، خوش سیما، اندکی چاق و پرتو جوانی در چهره اش میدرخشید و مع الوصف تمام موهای سرش سپید بود.
عبدالمطلب چنان بزرگی یافت که از بلاد و کشورهای دور، به نزد او تحف و هدایا میفرستادند، و هر که او را زنهار میداد در امان بود، و چون عرب را داهیه ای پیش می آمد، او را برداشته به کوه خثبیر برده قربانی میکردند، انجام حاجات خود را به بزرگواری او میشناختند، دیگران خون قربانی خود را بر پیشانی بتها میمالیدند، اما او جز خدای یگانه چیزی را مورد ستایش قرار نمیداد ...
عبدالمطلب در آن وقت که حفر زمزم میکرد، قریش او را استهزا نموده، گفتند: تو خوشبخت بودی اگر بیش از یک پسر داشتی. آنگاه عبد المطلب با خدای خود عهد بست که اگر او را 10 پسر آید، یک تن را که از همه برگزیده تر باشد در راه او قربانی کند.
چیزی نگذشت که این موهبت نیز نصیبش گشته دارای ده پسر و شش دختر شد!
این خزانه پسران بر افتخارات او افزود، وقتی که به صحن مسجد الحرام می آمد، ده پسر جوان او، که دنبالش بودند، هاله سر افرازی و جلال بر او انداخته، دیده ها به سویش دوخته میشد!! او کسی بود که تیر دعایش برای داشتن ده پسر به اجابت رسیده بود، اما از این طرف موقع آن رسیده بود که عبد المطلب به عهد خود وفا نموده، یکی از پسر ها را در راه خدا قربانی کند، ولی گاهی که فکر میکرد، دل از یکی برکند و مهر او را در نه پسر دیگر قرار دهد در موقع انتخاب عاجز میماند.
عبد المطلب یک شب تا صبح نخوابید، تمام آن ده نفر را مقابل نظر خود آورده، سبک و سنگین کرد، راه حلی که به نظرش رسید این بود: قرعه به میان آنها کشد و انتخاب را به خدا وا گذارد.
صبح روز بعد عبدالمطلب پسرها را داخل خانه کعبه نمود و بین آنها قرعه زد. قرعه به نام عبدالله درآمد، پس عبدالله را خوابانید تا ذبح کند، قریش مانع گشتند، و زنهای عبدالمطلب شروع به گریه و ناله نمودند، (عاتکه) دختر عبدالمطلب، عرض کرد: پدر، بین شترهایی که در حرم داری و بین عبدالله قرعه بزن، پس او شروع به قرعه زدن نمود، و ده ده زیاد کرد، تا به صد شتر که رسید قرعه به نام شترها برآمد، و بعد عبدالمطلب این کار را سه بار تکرار کرد، و هر سه بار قرعه به نام شترها افتاد و عبدالله به سلامت ماند.
ودیعه الهی را به آمنه سپرد
پس از آنکه جناب عبدالمطلب با قربانی صد شتر، حیات عبدالله را خرید، چند روزی بیش نگذشت که او را با خود به منزل (وهب) برد، خواست تلخ ترین احساسات چند روز خود، و فرزندش عبد الله را با شیرین ترین کارها جبران کند.
جناب آمنه را برای عبدالله خواستگاری کرد. وهب و خانواده او به شرافت و سخاوت مشهور بودند، و آمنه به حجب و حیا، عبدالمطلب گفت: پسر من از یک خانواده قدیمی است که به اصالت معروفند، شمشیر و اسب، دشت و کوه، با شجاعت و قدرت و قوت او را میشناسند.
وهب گفت: دختر من در تقوی بی نظیر است.
عبدالمطلب: پسر من، برای مهر هشت شتر میاورد، و شب عروسی را من تعیین مینمایم، بدین گونه آمنه خطبه خوانده شد.
از این طرف نزدیک شده بود که کاروان قریش برای سفر شام حرکت کند، عبدالله از طرف عبدالمطلب کاندیدای این سفر بود، از این جهت چیزی نگذشت که عبدالمطلب، اسباب عروسی را فراهم ساخت تا عبدالله بتواند با کاروان رهسپار گردد.
جشن مفصلی گرفته شد، بزرگان قریش دعوت شدند، چند شتر برای میهمانان کشتند، آمنه را به خانه عبدالله آوردند، عبدالله که حامل نور نبوت الهی بود آن ودیعه الهی را به آمنه سپرد ....
آمنه در پاره ای از شبها صدائی میشنید، که ای آمنه تو مادر شده ای و بهترین پسر را می آوری.
چند ماهی بیش نگذشت که یک روز صبح صدای طبل بلند شد، مردم مکه به یکدیگر بشارت میدادند که کاروان نزدیک شهر رسیده است، مردم به جنبش آمده و به سوی کاروان حرکت کردند، در پیشاپیش آنها پسران عبدالمطلب سوار اسبهای طلایی رنگ، به استقبال کاروان و برادرانشان شتافتند!
عبدالله در کاروان نبود! خاک یثرب عبدالله را در کام خود کشیده بود، افسوس که آخر الامر هم، عبدالله در جوانی درگذشت. تنها دلخوشی آمنه پس از مرگ شوهر، فرزندی بود که انتظار او را میکشید و آرزو میکرد پسر باشد، یک عبدالله کوچک باشد.
در آن زمان که کعبه را بتخانه اعظم میخواندند، و در جزیره العرب، ایمان به خدا، و فضائل انسانی مفهومی نداشت. در آن زمان که ابرهه با سپاهش به مکه تاخت، تا کعبه را ویران، و آن سال مبدأ تاریخ عرب گشته، آن را عام الفیل نامیدند، یعنی سالی که ابرهه با پیلان مست، برای ویران ساختن کعبه آمد و خداوند آنها را هلاک ساخت.
در 17 و بنا به قولی در 12 ربیع الاول این سال، نزدیک به طلوع صبح، تازگیهایی در جهان پدید آمد:
١- امام ششم (ع) فرمود: شیطان به هفت آسمان بالا میرفت و خبرهای آسمانی را گوش میداد، وقتی که عیسی (ع) تولد یافت از سه آسمان رانده شد، و تا آسمان چهارم میرفت، و چون حضرت رسول (ص) متولد شد از همه آسمانها رانده گردید.
٢- بارگاه انوشیروان (ایوان مدائن) شکست و چهارده کنگره آن افتاد.
۳- انوشیروان در خواب دید که خورشید در تاریکی شب از طرف حجاز برآمد و از نردبان چهل پله ای که سر به کیوان کشیده بود بالا رفت، و همه جا را روشن کرد، جز کاخ او که در تاریکی ماند.
٤- آتشکده آذر گشسب که هزار سال روشن بود، خاموش شد، سرد گشت و مرد.
۵- در یثرب یک یهود بر فراز قلعه ای فریاد کرد: این ستاره احمد است، ستاره پیامبر جدید است، یهودی هایی که پای قلعه ایستاده بودند، به سراغ غیبگو و دانشمند خود دویدند.
٦- یک عرب بیابانی با ریش سپید، و قامتی بلند، مهار شترش در دست، وارد مکه شد، و این اشعار را میخواند: دیشب مکه در خواب بود و ندید که در آسمانش چه نورافشانی و چه ستاره بارانی بود!
٧- در آن شب هر بتی که در هر جای عالم بود، بر رو افتاده بود.
٨- دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند فرو رفت و خشک گردید.
۹- وادی سماوه که سالها بود، کسی آب در آن ندیده بود، آب در آن جاری شد.
١٠- داناترین دانشمند مجوس در خواب دید: که چند شتر صعب، اسبان عربی را میکشتند و از دجله گذشته داخل بلاد ایشان شدند، طاق کسری از میان شکست و دو حصه شد، و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاری گردید، و نوری از طرف حجاز ظاهر گردید و در عالم منتشر شد و پرواز کرد تا به مشرق رسید.
١١- سریر سلطنت پادشاهان، سرنگون شده بود.
١٢- مجمع پادشاهان در آن روز، غمناک و از سخن بازمانده بودند.
١۳- میان کاهنان و همزادشان که خبرها به آنها میگفتند جدایی افتاد، و ساحران از علم خود نمیتوانستند استفاده نمایند.
نزدیک به فجر صادق، مقارن این حوادث، جناب آمنه دید که ستاره های آبی، با دنباله های ارغوانی، به پشت بام خانه اش میریزند!، از این تماشا مسرور شده بود که ناگهان دید زنهایی نورانی اطراف بالینش نشستند، فکر کرد زنان قریشند، ولی متحیر بود که چگونه خبر یافته اند که او در این وقت میخواهد وضع حمل کند!!
صدایی به سان زمزمه فرشتگان و صدای ارواح از میان آنان بلند شد: یکی گفت: من آسیه زن فرعونم، دیگری گفت: من مریم دختر عمرانم .....
آمنه بر روی آنها تبسم کرد (پسرش به دنیا آمد). آمنه گفت: صدایی شنیدم که میگفت: ای آمنه به پسر تو، خلق آدم، معرفت شیث، شجاعت نوح، خصلت ابراهیم، زبان اسماعیل، رضای اسحاق، فصاحت صالح، حکمت داوود، حشمت سلیمان، ملاحت یوسف، تحمل موسی، طاعت یونس، صبر ایوب، جهاد یوشع، حب دانیال، وقار الیاس، عصمت یحیی، و زهد عیسی عطا شده است.
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.
زندگینامه امام جعفر صادق(ع)
امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الاول سال 80 هجرى، معروف به سال قحطى، در مدینه دیده به جهان گشود. اما بنا به گفته شیخ مفید و کلینى، ولادت آن حضرت در سال 83 هجرى اتفاق افتاده است. لکن ابن طلحه روایت نخست را صحیح تر مىداند و ابن خشاب نیز در این باره گوید: چنان که ذراع براى ما نقل کرده، روایت نخست، سال 80 هجرى، صحیح است. وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در 25 شوال و به روایتى نیمه ماه رجب سال 148 هجرى روى داده است. با این حساب مىتوان عمر آن حضرت را 68 یا 65 سال گفت که از این مقدار 12 سال و چند روزى و یا 15 سال با جدش امام زین العابدین (ع) معاصر بوده و 19 سال با پدرش و 34 سال پس از پدرش زیسته است که همین مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار مىآید و نیز بقیه مدتى است که سلطنت هشام بن عبد الملک، و خلافت ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید عبد الملک، ملقب به ناقص، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ادامه داشته است.
کنیه مادر امام (ع) را ام فروه گفته اند. برخى نیز کنیه او را ام القاسم نوشته و اسم او را قریبه یا فاطمه ذکر کرده اند. کنیه آن حضرت ابو عبد الله بوده است و این کنیه از دیگر کنیه هاى وى معروفتر و مشهورتر است. محمد بن طلحه گوید: برخى کنیه آن حضرت را ابو اسماعیل دانسته اند. ابن شهر آشوب نیز در کتاب مناقب مىگوید: آن حضرت مکنى به ابو عبد الله و ابو اسماعیل و کنیه خاص وى ابو موسى بوده است.
لقب امام صادق (ع)
آن حضرت القاب چندى داشت که مشهورترین آنها صادق، صابر، فاضل و طاهر بود. از آنجا که وى در بیان و گفتار راستگو بود، او را صادق خواندند.
فضایل امام جعفر صادق (ع)
مناقب آن حضرت بسیار است که به اختصار از آنها یاد مىکنیم. فضایل امام صادق بیش از آن است که بتوان ذکر کرد. جمله ای از مالک بن انس امام مشهور اهل سنت است که: «بهتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و در هیچ قلبی خطور نکرده است.» از ابوحنیفه نیز این جمله مشهور است که گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد» یعنی: «از جعفر بن محمد، فقیه تر ندیدم.» و اگر از زبان خود آن حضرت بشنویم ضریس می گوید: امام صادق در این آیة شریفة: کل شیء هالک الا وجهه، یعنی: «هر چیز فانی است جز وجه خدای متعال،» فرمود: «نحن الوجه الذی یوتی الله منهم» یعنی «ماییم آیینه ای که خداوند از آن آیینه شناخته می شود.» بنابراین امام صادق (ع) فرموده است او آیینه ذات حق تعالی است.
شیخ مفید در ارشاد مىنویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده اند به اندازه اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقل ها را از امام صادق روایت کرده اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده اند از دیگران سود نبرده اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مىرسد.
بیشترین حجم روایات، احادیثی است که از امام صادق (ع) نقل شده است، اهمیت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به میزانی است که شیعه به ایشان منسوب شده است: “شیعه جعفری”. کمتر مسئله دینی (اْعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. کثرت روایات منقول از امام صادق (ع) به دو دلیل است:
یکی اینکه از دیگر ائمه عمر بیشتری نصیب ایشان شد و ایشان با شصت و پنج سال عمر شیخ الائمه محسوب می شود (148 – 83 هجری)، و دیگری که به مراتب مهمتر از اولی است، شرائط زمانی خاص حیات امام صادق (ع) است. دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امویان، انتقال قدرت از امویان به عباسیان و آغاز خلافت عباسیان است. امام با حسن استفاده از این فترت و ضعف قدرت سیاسی به بسط و اشاعه معارف دینی همت می گمارد. گسترش زائد الوصف سرزمین اسلامی و مواجهه اسلام و تشیع با افکار، ادیان، مذاهب و عقاید گوناگون اقتضای جهادی فرهنگی داشت و امام صادق (ع) به بهترین وجهی به تبیین، تقویت و تعمیق “هویت مذهبی تشیع” پرداخت. از عصر جعفری است که شیعه در عرصه های گوناگون کلام، اخلاق، فقه، تفسیر و… صاحب هویت مستقل می شود. عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به استفاده از جلسه درس او می یابند. مناظرات عالمانه او با ارباب دیگر ادیان و عقاید نشانی از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهمیت این جهاد فرهنگی امام صادق (ع) کمتر از قیام خونین سید الشهداء (ع) نیست.
امام و فقه اسلامی
ـ فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زیرا قسمت عمده احکام فقه اسلامی بر طبق مذهب شیعه امامیه از آن حضرت است و آن اندازه که از آن حضرت نقل شده است از هیچ یک از (ائمه) اهل بیت علیهم السلام نقل نگردیده است. اصحاب حدیث اسامی راویان ثقه که از او روایت کرده اند به 4000 شخص بالغ دانسته اند.
ـ در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند سفیان شوری و شعبه بن الحجاج و سلیمان بن مهران اعمش ظهور کردند. در این دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی آن تولد یافته و روبه رشد نهاده است. و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در بصره و کوفه بوده است.
ـ حضرت صادق (ع) در این دوره در محیط مدینه که محل ظهور تابعین ومحدثان و راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعیان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ی آن عصر بودند بلکه او تنها از یک طریق که اعلاء و اوثق طرق بود نقل می کرد و آن همان از طریق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علی بن الحسین (ع) و او از پدرش حسین بن علی (ع) و او از پدرش علی بن ابیطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و این ائمه بزرگوار در مواردی که روایتی از آباء طاهرین خود نداشته باشند خود منبع فیاض مستقیم احکام الهی هستند.
آثار امام صادق (ع):
غالب آثار امام (ع) به عادت معهود عصر، کتابت مستقیم خود ایشان نیست و غالبا املای امام (ع) یا بازنوشت بعدی مجالس ایشان است. بعضی از آثار نیز منصوب است و قطعی الصدور نیست.
1- از آثار مکتوب امام صادق (ع) رساله به عبدالله نجاشی (غیر از نجاشی رجالی) است. نجاشی صاحب رجال معتقد است که تنها تصنیفی که امام به دست خود نوشته اند همین اثر است.
2- رساله ای که شیخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روایت کرده است شامل مباحث فقه و کلام .
3- کتاب معروف به توحید مفضل، در مباحث خداشناسی و رد دهریه که املاء امام (ع) و کتاب مفضل بن عمر جعفی است.
4- کتاب الاهلیلجه که آن نیز روایت مفضل بن عمر است و همانند توحید مفضل در خداشناسی و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است.
5- مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه که منسوب به امام صادق (ع) و بعضی از محققان شیعه از جمله مجلسی، صاحب وسایل (حرعاملی) و صاحب ریاض العلما، صدور آن را از ناحیه حضرت رد کرده اند.
6- رساله ای از امام (ع) خطاب به اصحاب که کلینی در اول روضه کافی به سندش از اسماعیل بن جابر ابی عبدالله نقل کرده است.
7- رساله ای در باب غنائم و وجوب خمس که در تحف العقول مندرج است.
8- بعضی رسائل که جابربن حیان کوفی از امام (ع) نقل کرده است.
9- کلمات القصار که بعدها به آن نثرالدرد نام داده اند که تماما در تحف العقول آمده است.
10- چندین فقره از وصایای حضرت خطاب به فرزندش امام موسی کاظم (ع) سفیان شوری، عبدالله بن جندب، ابی جعفر نعمان احول، عنوان بصری، که در حلیه الاولیاء و تحف العقول ثبت گردیده است.
روز هفتم فرا رسید.«عبد المطلب»،براى عرض سپاسگزارى به درگاه الهى گوسفندى کشت و گروهى را دعوت نمود و در آن جشن با شکوه،که از عموم قریشدعوت شده بود،نام فرزند خود
را«محمد»گذارد.وقتى از او پرسیدند:چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید،در صورتى که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟گفت:خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد.در این باره«حسان بن ثابت»شاعر رسولخدا چنین مىگوید:
فشق له من اسمه لیجله
فذو العرش محمود و هذا محمد
آفریدگار،نامى از اسم خود براى پیامبر خود مشتق نمود.از این جهت(خدا) «محمود»(پسندیده)و پیامبر او«محمد»(ستوده)است و هر دو کلمه از یک ماده مشتقند و یک معنى را مىرسانند. (1)
قطعا،الهام غیبى در انتخاب این نام بىدخالت نبوده است.زیرا نام محمد،اگر چه در میان اعراب معروف بود،ولى کمتر کسى تا آن زمان به آن نام نامیده شده بود.طبق آمار دقیقى که بعضى از تاریخ نویسان بدست آوردهاند،تا آن روز فقط شانزده نفر به این اسم نامگذارى شده بودند.چنانکه شاعر در این باره گوید:
ان الذین سموا باسم محمد
من قبل خیر الناس ضعف ثمان (2)
کسانى که به نام محمد،پیش از پیامبر اسلام نام گذارى شده بودند،شانزده نفر بودند.
ناگفته پیداست که:هر چه مصداق یک لفظ کمتر باشد،اشتباه در آن کمتر خواهد بود و چون کتابهاى آسمانى،از نام و نشان و علائم روحى و جسمى او خبر داده بودند،باید علائم آن حضرت آنچنان روشن باشد که اشتباه در آن راه پیدا نکند.یکى از آن علائم، نام آن حضرت است.باید مصداق آن به قدرى کم باشد،که راه هر گونه تردیدى را در تشخیص پیامبر گرامى از بین ببرد.مخصوصا هنگامى که بقیه اوصاف و علائم وى ضمیمه نام او گردد.در این صورت،بطور واضح کسى که انجیل و تورات از ظهور او خبر داده است،به خوبى شناخته خواهد شد.
اشتباه خاورشناسان
قرآن مجید،رسول گرامى را به دو و یا چند نام معرفى مىکند. (3) در سورههاى آل عمران و محمد و فتح و احزاب،در آیههاى 138 و 2 و 29 و 40،او را به نام«محمد»و در سوره«صف آیه 6»به نام«احمد»خوانده است.علت داشتن دو نام اینست که:مادر رسولخدا،پیش از جدش،نام او را«احمد»گذارده بود،چنانکه در تاریخ منعکس است. (4) بنابراین،آنچه را بعضى از خاورشناسان در مقام اعتراض گفتهاند که:«انجیل»،به تصریح قرآن،در سوره«صف آیه 6»،ظهور پیامبرى را بشارت داده است که نام او احمد است نه محمد،و شخصى که مسلمانان به رهبرى او معتقدند،نام او«محمد»است نه احمد،بى اساس است. زیرا قرآنى که پیامبر ما را به نام«احمد»معرفى نموده است،در چند جا او را به نام«محمد»خوانده است.اگر مدرک آنها براى تعیین نام این پیامبر،قرآن مجید باشد(چنانکه همانست)،قرآن او را به هر دو اسم نامیده،و او را در جائى به نام محمد و در جاى دیگر«احمد»معرفى نموده است.
پىنوشتها:
1. «سیره حلبى»، ج 1/93.
2. همان مدرک/97.
3. به عقیده گروهى دیگر نام پیامبر اسلام نیست، بلکه از حروف مقطعه قرآن به شمار مىروند.
4. «سیره حلبى»، ج 1/93. برخى عقیده دارند که: الفاظ «طه» و «یس»، از اسامى پیامبر گرامى است.
لا یَعدَمُ الصَبورُ الظَّفَرَ و اِن طالَ بِهِ الزَّمان
شخص صبور پیروزی را از دست نمی دهد و عاقبت به پیروزی می رسد اگر چه زمانی طولانی بر او بگذرد.
امام علی (ع)
|
ابومحمد حسن بن علی، امام یازدهم از ائمه عشر (ع) و سیزدهمین معصوم از چهارده معصوم (ع)، پدر بزرگوارش امام هادی (ع) هنگام تولد فرزند، شانزده سال و چند ماه بیشتر نداشت، مادرش بانویی صالحه و عارفه به نام سوسن یا حدیثه یا سلیل بود. تولدش با اختلاف روایات در ماه ربیع الاول یا ربیع الاخر سال 231 یا 232 ق و بنا به اکثر روایات در مدینه اتفاق افتاده است.
مدت کوتاه حیات امام به سه دوره تقسیم می گردد: تا چهار سال و چند ماهگی امام (و به قولی تا 13 سالگی) از عمر شریفش در مدینه سر برده، تا 23 سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا می زیسته (او پدر بزرگوارش امام هادی (ع) در محله عسگر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی می کردند و به عسگری لقب یافتند) و تا 29 سالگی یعنی شش سال و اندی پس از رحلت امام دهم (ع) در سامرا ولایت بر امور و پیشوایی بر ستون را بر عهده داشته است.
امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سیاه
کمانی ، چشمانی درشت و پیشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسیار سفید
بود . خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و
شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم
عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش -
در ایام عمر کوتاه خود - روشن کرد .
شهادت امام
از ابو الادیان نقل کرده اند که گفت: من خادم امام عسکری بودم و رسائل او را به شهرهای دیگر می بردم و جواب می آوردم، در بیماری منتهی به رحلت وی هم نزد او رفتم نامه هایی را که نوشته بود به من داد و فرمود به مداین ببرم من رفتم و پس از پانزده روز برگشتم اما دیدم بانگ زاری و شیون از خانه امام بلند است و جعفر بن علی بر در خانه ایستاده به تعزیت شیعیان پاسخ می دهد. با خود گفتم اگر این مرد امام شد باشد کار امامت دگرگون خواهد شد. در این آن خادمی بیامد و به جعفر گفت کار تکفین تمام شد بیا بر جنازه برادرت نماز بگزار جعفر و همه حاضران به داخل خانه رفتند من هم رفتم و امام را کفن شده دیدم. جعفر پیش رفت تا در نماز امامت کند وقتی خواست تکبیر بگوید ناگهان کودکی با چهرة گندمگون و موئی کوتاه و مجعد و دندانهایی که بینشان گشادگی بود پیش آمد وردای جعفر را کشیده گفت: ای عم عقب برو من برای نماز بر پدرم از تو شایسته ترم جعفر در حالیکه رنگش از خشم تیره شد عقب رفت و آن کودک بر جنازه امام نماز گزارد او مهدی موعود امام دوازدهم (عج) بود.
نام آیه زیر چیست و شأن نزول آن در مورد کدام از معصومین میباشد؟
((فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین))
در هر پگاه که خورشید بر مردم مدینه سلام مى کرد، مردى متین و با هیبت را مى دید که میان موجى از نور با گامهاى شمرده خود به طرف مسجد شهر حرکت مى نمود خورشید این گامها را تا درب مسجد تعقیب مى کرد و مى شمرد، امام از آنجا تا کنار مرقد رسول خدا(ص ) چیزى جز نور نبود که بشمارد حتى گامها هم دیگر استوانه هایى از نور بودند و خورشید در حسرت ان نور مى سوخت و در پشت کوههاى مدینه پناه مى گرفت اما از میان شکاف کوهها ان مرد را مى دید که در کنار مرقد پدر نشسته است و با او سخن مى گوید ان چنان که دو دوست و دو عاشق نجوا مى کنند، چونان مریدى با مردا خویش .
و اکنون بیش از هزار سال است که خورشید ان گامها نمى شمارد و دیگر ان قامت و قدمها را نمى بیند اما هزاران و میلیونها انسان را مى بیند که به پاس خاطره ان مسیر نورانى و ان گامهاى ربانى جان داده اند و او با همان گامها به هنگام عروج ان جانها بر بالین آنها حاضر مى شد، و در چشمان آنها خاطره خود را زنده مى کرد و آنها را به بهشت جاودان نوید مى داد و باز دوباره بر مى گشت به سوى مسجد النبى کنار مرقد پدر مى نشست و گاه نجوا و گاه شکایت مى کرد او فرزند رسول خد على ابن موسى الرضا است او هشتمین امام و هشتمین پرتو از خورشید ولایت و دهمین اختر در آسمان عصمت و تنها امام حاضر در ایران . کینه ان حضرت امام رضا علیه السلام را ابوالحسن ثانى است ، اهمیت و موقعیت استثنائى امام در دوران امامت ایشان موجب شد که امامان پس از ایشان را تماما به ابن الرضا شناسند.
امام على ابن موسى الرضا علیه السلام پس از شهادت پدر بزرگواراش امام کاظم علیه السلام در سال 183 هجرى امامت و دعوت خود را اشکار ساخت و بى پروا به رهبرى و هدایت امت همت گماشت ، دوران امامت امام هشتم علیه السلام با سالهاى خلافت سه خلیفه مقتدر و مسلط بر امور مصادف شد، اولین آنها هارون الرشید عباسى فرزند مهدى عباسى بود خلافت هارون که بى شک پر نفوذترین و مقتدرترین خلفاى عباسى بود در سال 193 هجرى پایان پذیرفت و این سال برابر بود با دهمین سال امامت حضرت على ابن موسى الرضا علیه السلام .
در زمان هارون ، امار انسانهایى که تحت حکومت او بودند نزدیک به هشتصد میلیون نفر بود و حکم او را بیش از چهل کشور اسلامى و غیر اسلامى ، گردن مى نهادند.
در ده سالى که هارون ، امام رضا علیه السلام را درک کرد، فرصت ان را نیافت که خطرى را متوجه امام رضا علیه السلام سازد و بالاخره به علت اغشاشاتى که در شرق ایران رخ داده بود هارون مجبور شد خود با سپاهیان به سوى خراسان برود، اما در نیمه راه بیمار شد و در طوس مرگش فرار رسید و در همانجا در منطقه اى به نام سناباد مدفون شد.
هارون الرشید پس از خود، امین را براى خلافت تعیین کرده بود و از او تعهد گرفته بود که پس از او مامون خلیفه شود و نیز حکومت ایالت خراسان در زمان خلافت امین در دست مامون باقى بماند. اما امین به هیچیک از تعهداتى که به پدر داده بود عمل نکرده و در سال 194 هجرى چند ماه پس از فوت هارون مامون را از ولایتعهدى خود عزل کرد و فرزند خود موسى را به این مقام نصب نمود، همین قضیه موجب شد که میان امین خلیفه هارون و مامون که در ان زمان والى خراسان بود، جنگهاى خونینى درگیرى و آتش جنگ میان ان دو برادر فاصله اندازد تا اینکه در سال 198 هجرى امین کشته مى شود و مامون بر مسند خلافت تکیه مى زند اما على سنت عباسى ها مرکز خلافت را به مرو مى برد و بساط خلافت خود را در میان غیر عربها پهن مى کند.
امام على ابن موسى الرضا علیه السلام نه تنها در این درگیریهاى سراسر باطل و فاسد، شرکت نجست و هیچ گونه دخالتى ، له یا علیه هیچ کس از طرفین نزاع نکردند، بلکه در طول این مدت که میان خاندان سلطنت اختلاف بروز کرده بود و فرصت مناسب به دست آمده بود نهایت استفاده را مى بردند و با یک برنامه حساب شده به ارشاد و ترتیب پیروان خود مى پردازند.
با به قدرت رسیدن مامون در سال 201 هجرى در جریان یک توطئه زیرکانه از ناحیه دستگاه عباسى امام رضا علیه السلام در ماه رمضان همان سال از مدینه به سوى خراسان و بطور مشخص به سمت شهر مرو فرا خوانده شدند که در ان سالها مهمترین شهر خراسان و مرکز خلافت عباسى بود.
امام علیه السلام وقتیکه مواجه با غیر عادى بودن دعوت آنها شد و معلوم شد که آنها مامور بردن امام علیه السلام به نزد خلیفه هستند با کمال نارضایتى تن به این سفر ناخواسته داد و به انحاء مختلف به مردم مدینه و خویشان خود تفهیم کرد که در این سفر بازگشتى نخواهد بود مگر به سوى خدا، سوز و گدازى که امام علیه السلام هنگام وداع با قبر پیامبر از خود بروز داد، همه را متاثر ساخت و در ضمن معلوم کرد که این وداع یک وداع معمولى نیست ، بلکه وداع با قبرى است که دیگر ان را نخواهد دید.
حضرت امام على ابن موسى الرضا علیه السلام ، این مظهر روشنگرى ، هدایت و بیدار سازى امت در میان راه نیز از مسئولیت امامت غفلت نداشتند و هنگامى که در نیشابور که شهر هزاران دانشمند و محدث بود، گروهى از او حدیث خواستند، در جمله اى کوتاه بر اصلى ترین مشکل مسلمین در ان عصر انگشت گذاشت و حدیث مهم و اصولى سلسله الذهب را نقل فرمود و به شیوه خاصى به اهمیت عترت و همراهى ان با قرآن اشاره نمود:
کلمه لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى ، بشرطها و شروطها و انا من شروطها
اعتقاد به لا اله الا الله قلعه امن خداست که هر کس وارد ان شود از عذاب حق ایمن مى ماند. باید از اسارت طاغوتها به در آمد و بند بندگى هارونها و مامونها را از دست و دل گشود رو به خدا و ائمه هدى که کانون ازادى و ازادگى اند کرد اما بشرطها و شروطها و انا من شروطها عقیده به امامت من از شرایط داخل شدن در این حصار امن و قلعه ایمن است .
حضرت رضا علیه السلام هنگام ورود به مرو با استقبال مشتاقانه و شگفت انگیز مردم روبرو شد و بدین ترتیب بار دیگر جاذبه حق در برابر دیدگان حق طلب نمایش یافت .
اقامت امام علیه السلام در ایران اگر چه از حیث سیاسى و نقطه نظرهاى تاریخى بى نهایت مهم و تعیین کننده بود، اما چندان به طول نیانجامید، بطوریکه دو سال پس از ورود امام به خراسان یعنى در پایان ماه صفر سال 213 هجرى ، امام علیه السلام را از طریق وارد کردن سم به بدن مطهرشان مسموم و شهید کردند.
ارى اگر از رسول دم بزنى و راه توحید پیمانى ، باید سپر رسالت شوى ، یا سالها در نخلستان غربت ، سر در چاه بى کسى فریاد بزنى ، یا در بیابان عطش ، بى قطره اى اب سرا پا خون شوى و یا در تنگ ترین جا سنگینى زنجیرها را به جان بخرى و رضا یادگاران این قبیله است و از سرنوشت آنها برخوردار.
چرا که سرگذشت او تاریخ فشرده زندگى انهاست ، همانند آنان سایه سیاه ستم را نمى تواند ببیند و ارام بنشیند.
مامون خوب مى دانست که او همانند مادرش زهرا، مدافع نا ارام حق و سنگردار جبهه امامت است و این جدى ترین خطر براى حضور بى نور اوست از این رو ان حضرت را در پنجاه و چهار سالگى مظلومانه به سراى جاودانگى کوچ داد.
او به خوشایند خدا خشنود بود، مرز رضایتش ناشناخته و دریاى احساسش بیکرانه است چه زود راضى میشود رضا و چه سیع حاجت میدهد! ابر کرمش همواره سایه گستر است و باران لطفش بر هر زائر دلسوخته اى میبارد همه غریبند و او غریب غریبان است .
همه رئوفند و امام رئوف لقب اوست .
همه خورشیدهاى کهکشان ولایتند و او خورشید دائر انهاست همه مهربانند و او ویژگى اش مهربانى است . برکت از دست ائمه علیه السلام فرو مى ریزد و رافت از نگاهشان میتراود و او رافتش دیدنى ، چشیدنى و حس شدنى است .
همین که پا به صحن حضور و رواق دیدارش میگذارى ، نسیم مهر به پیشوازت مى آید و جان و دلت را گرم در بر مى گیرد. خستگى راه را از جانت مى شوید و پیروزى دلپذیر و حیاتى نو به تو مى بخشد، جمعى فشرده گرد ضریحى مقدس پروانه وار مى چرخند و هر کس ارزویى در سینه پرورش داده که اینجا با تمام وجود بر زبان آورده ، با اشکهاى گرم و ملتسمانه اش تقاضا مى کند. رضا زود راضى میشود حتى اگر نیازت را بر زبان نیاورى فقط در دل سرگرم ان باشى ، خواسته ات را مى داند و بر مى آورد. حاجت گرفتن همه این نیست که انچه را تصور مى کنى نیاز توست در کفت بگذارند، چه بسا این ارامبخش تو نباشد، بلکه در عوض چیزى میدهند که امید بخش و دلگرم کننده توست . راستى همین بس که تو را پذیرفته و جرعه اى اسایش در کامت مى ریزد و سبک میشوى و از معادش اسوده و دل ارام وداع مى کنى ،
از اینرو بارگاه او قبله هفتم نامیده شده و چون کعبه و کربلا و مدینه ، نجف ، کاظمین ، سامرا مقدس و ملکوتى است ، فرشتگان به ان رفت و آمد دارند و در و دیوارش با پروبالشان اشناست و ساکنان عرش زائر و ناظر انند.
کعبه اهل دل و مطاف دلدادگان ولایت است . زیارت او حج بى استطاعت است و مشهدش همواره بوى کربلا مى دهد.
۱- سلام قولا من رب رحیم. سوره یس آیه 58
2ـ سلام على نوح فی العالمین. سوره صافات آیه 79
3ـ سلام على ابراهیم. سوره صافات آیه 108
4ـ سلام على موسى و هرون. سوره صافات آیه 119
5ـ سلام على آل یاسین. سوره صافت آیه 129
6ـ سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین. سوره الزمر آیه 73
7ـ سلام هی حتى مطلع الفجر. سوره قدر آیه 6