مولا علی (ع) و شیعه علی

السلام علیک یا ثارالله

مولا علی (ع) و شیعه علی

السلام علیک یا ثارالله

جواب سوال هفته چهارم

آیه

فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین

را آیه مباهله می نامند

 از آیاتى که بر برترى على مرتضى علیه السلام بر همه پیامبران غیر از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم دلالت دارد

شأن نزول آیه

از مسائلى که به حد ضروریات اولیه و امور مسلم رسیده است نزول آیه مباهله در حق اهل عبا و پنج تن برگزیده خدا علیهم السلام است،به گونه‏اى که این مطلب را بسیارى از محدثان و مفسران و مورخان و متکلمان در کتابهاى خود آورده وجزء مسائل مسلم و غیر قابل تردید انگاشته‏اند،بلکه بیشتر مسلمانان قائلند که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در داستان مباهله با نصاراى نجران از زنان جز پاره تن خود فاطمه علیها السلام،و از فرزندان جز دو نوه و گلهاى خود حسن و حسین علیهما السلام،و از جانها (کسانى که به منزله جانند یا حکم خود شخص را دارند) جز برادرش على علیه السلام را که نسبت به او منزلت هارون با موسى علیه السلام را داشت،فرا نخواند.اینانند اهل این آیه،و بسیارى از علماى عامه نزول این آیه را درباره آنان ذکر کرده‏اند،از

معرفی چند کتابخانه اینترنتی شیعه۳۲۸۰۹

از همان زمانی که اینترنت همه گیر شد تلاش های زیادی برای درست کردن کتابخانه های دیجیتال شکل گرفت. یکی از مهمترین دلایل آن ارزان بودن نشر اطلاعات در اینترنت و نیز قرار دادن اطلاعات کتاب ها در اختیار همه مردم دنیا بود.
در زبان فارس ی و از طرف موسسات مذهبی هم تلاش های زیادی شده است که حاصل آن کتابخانه های عمومی و تخصصی درباره شیعه است.
البته کتابخانه های زیادی در اینترنت هست که به زبان های مختلف کتاب دارند و ما فقط تعدادی از کتابخانه های فارسی را در اینجا معرفی میکنیم.

چند نمونه از این کتابخانه ها در زیر معرفی شده اند:

  • کتابخانه اندیشه قم
وابسته به: مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه
موضوع: کلام، حقوق، سیاست، قرآن، اخلاق، تربیت، جوانان، تاریخ و … .
آدرس
 
  • کتابخانه آیت الله مکارم شیرازی
وابسته به: دفتر حضرت آیت ا... مکارم شیرازی
موضوع : مجموعه کامل 27 جلدی تفسیر نمونه، اخلاق در قرآن، عقاید، برگزیده تفسیر نمونه و ... .
آدرس
 
  • کتابخانه بلاغ
وابسته به : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
موضوع : تفسیر و علوم قرآن، حدیث، کلام، فلسفه، عرفان، دعا، فقه، اخلاق، تعلیم و تربیت، تاریخ، سیاست، حقوق، ادبیات و ... .
آدرس
 
  • کتابخانه حوزه نت
وابسته به : مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی
موضوع : قرآن، اهل بیت(ع)، تاریخ اسلام، اخلاق، مسایل اجتماعی و فرهنگی، فلسفه، آثار شهید مطهری، فقه، ‌ادبیات، تراجم و سرگذشت‌ها
آدرس
 
  • کتابخانه آل البیت(ع)-الشیعه
وابسته به : مرکز جهانی اطلاع‌رسانی آل البیت(ع)
موضوع : قرآن و علوم قرآنی، اهلبیت(ع)، حدیث و علوم حدیثی، فقه، رسالة عملیه تعدادی از مراجع تقلید، فلسفه و کلام، تراجم، تاریخ و سیره، جوانان، بانوان، اخلاق و تعلیم و تربیت، فرهنگ و تمدن اسلامی و ... .
آدرس
 
  • کتابخانه امام علی(ع)
وابسته به : مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی
موضوع : امام شناسی، امام علی(ع)، نهج البلاغه شناسی و معارف آن، ترجمه و شروح نهج البلاغه، اهلبیت(ع)، حدیث، ولایت فقیه و... .
آدرس
 
  • کتابخانه تبیان
وابسته به : مؤسسه فرهنگی و اطلاع‌رسانی تبیان وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی
موضوع : قرآن، اهلبیت(ع)، احکام، داستانها، اخلاق و تربیت، جوانان، بانوان، کتب شهید مطهری، علوم و فنون و ... .
آدرس
 
  • کتابخانه امام خمینی (ره)
 وابسته به : موسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
موضوع : مجموعه کامل صحیفه نور (سخرانیها، پیام‌ها، نامه‌ها و... امام خمینی(ره))، زندگی‌نامه حضرت امام، معرفی تألیفات حضرت امام(ره)
آدرس
 
  • کتابخانه غدیر
وابسته به : موسسه غدیر
موضوع : تفسیر، علوم و معارف قرآنی، پیامبر(ص) و اهلبیت(ع)، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، دعا، اخلاق، تاریخ اسلام، فقه و احکام، مسایل اجتماعی و فرهنگی، سیاست، ورزش، انقلاب اسلامی و ... .
آدرس 
 
  • کتابخانه حدیث نت
وابسته به : دارالحدیث
موضوع : حدیث و علوم حدیثی، قرآن، پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) و ... .
آدرس
 
  • کتابخانه مهدویت
وابسته به : موسسه تبلیغ و انفاق امام زمان (عج)
موضوع : 155 کتاب با موضوع مهدویت و انتظار
آدرس
 
  • کتابخانه ادیان و مذاهب
وابسته به : مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب
موضوع : شناخت ادیان آسمانی، مذاهب اسلامی.
آدرس
 
  • کتابخانه مذاهب
وابسته به : مرکز مطالعات مذاهب اسلامی
موضوع : قرآن، اهلبیت(ع)، شیعه، پاسخ به شبهات و ... .
آدرس

شایان ذکر است که کتابخانه های شیعه در اینترنت به موارد ذکر شده محدود نیست.

 

در روز قیامت از چهار چیز پرسش شود۳۲۳۹۶

از على علیه السلام نقل است که

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: در روز قیامت هیچ بنده اى قدم بر ندارد تا از چهار چیز از او پرسش شود، عمر خود را در چه گذرانیده ، جوانى خود را صرف چه چیز نموده ، دارائى خود را از کجا آورده و در چه راه خرج کرده ، و دوستى ، خاندان را در دل داشته یا نه

السلام علیک یا رسول الله


جناب عبدالمطلب، پدر بزرگ پیغمبر (ص)، پس از آن که به کمال رشد رسید و مناصب کعبه به او منتقل گردید، چیزی نگذشت که فوق العاده عظمت یافته بر مردم مکه و قریش امیر و مهتر شد، عبدالمطلب مردی چهار شانه، خوش سیما، اندکی چاق و پرتو جوانی در چهره اش میدرخشید و مع الوصف تمام موهای سرش سپید بود.
عبدالمطلب چنان بزرگی یافت که از بلاد و کشورهای دور، به نزد او تحف و هدایا میفرستادند، و هر که او را زنهار میداد در امان بود، و چون عرب را داهیه ای پیش می آمد، او را برداشته به کوه خثبیر برده قربانی میکردند، انجام حاجات خود را به بزرگواری او میشناختند، دیگران خون قربانی خود را بر پیشانی بتها میمالیدند، اما او جز خدای یگانه چیزی را مورد ستایش قرار نمیداد ...
عبدالمطلب در آن وقت که حفر زمزم میکرد، قریش او را استهزا نموده، گفتند: تو خوشبخت بودی اگر بیش از یک پسر داشتی. آنگاه عبد المطلب با خدای خود عهد بست که اگر او را 10 پسر آید، یک تن را که از همه برگزیده تر باشد در راه او قربانی کند.
چیزی نگذشت که این موهبت نیز نصیبش گشته دارای ده پسر و شش دختر شد!
این خزانه پسران بر افتخارات او افزود، وقتی که به صحن مسجد الحرام می آمد، ده پسر جوان او، که دنبالش بودند، هاله سر افرازی و جلال بر او انداخته، دیده ها به سویش دوخته میشد!! او کسی بود که تیر دعایش برای داشتن ده پسر به اجابت رسیده بود، اما از این طرف موقع آن رسیده بود که عبد المطلب به عهد خود وفا نموده، یکی از پسر ها را در راه خدا قربانی کند، ولی گاهی که فکر میکرد، دل از یکی برکند و مهر او را در نه پسر دیگر قرار دهد در موقع انتخاب عاجز میماند.
عبد المطلب یک شب تا صبح نخوابید، تمام آن ده نفر را مقابل نظر خود آورده، سبک و سنگین کرد، راه حلی که به نظرش رسید این بود: قرعه به میان آنها کشد و انتخاب را به خدا وا گذارد.
صبح روز بعد عبدالمطلب پسرها را داخل خانه کعبه نمود و بین آنها قرعه زد. قرعه به نام عبدالله درآمد، پس عبدالله را خوابانید تا ذبح کند، قریش مانع گشتند، و زنهای عبدالمطلب شروع به گریه و ناله نمودند، (عاتکه) دختر عبدالمطلب، عرض کرد: پدر، بین شترهایی که در حرم داری و بین عبدالله قرعه بزن، پس او شروع به قرعه زدن نمود، و ده ده زیاد کرد، تا به صد شتر که رسید قرعه به نام شترها برآمد، و بعد عبدالمطلب این کار را سه بار تکرار کرد، و هر سه بار قرعه به نام شترها افتاد و عبدالله به سلامت ماند.

ودیعه الهی را به آمنه سپرد
پس از آنکه جناب عبدالمطلب با قربانی صد شتر، حیات عبدالله را خرید، چند روزی بیش نگذشت که او را با خود به منزل (وهب) برد، خواست تلخ ترین احساسات چند روز خود، و فرزندش عبد الله را با شیرین ترین کارها جبران کند.
جناب آمنه را برای عبدالله خواستگاری کرد. وهب و خانواده او به شرافت و سخاوت مشهور بودند، و آمنه به حجب و حیا، عبدالمطلب گفت: پسر من از یک خانواده قدیمی است که به اصالت معروفند، شمشیر و اسب، دشت و کوه، با شجاعت و قدرت و قوت او را میشناسند.
وهب گفت: دختر من در تقوی بی نظیر است.
عبدالمطلب: پسر من، برای مهر هشت شتر میاورد، و شب عروسی را من تعیین مینمایم، بدین گونه آمنه خطبه خوانده شد.
از این طرف نزدیک شده بود که کاروان قریش برای سفر شام حرکت کند، عبدالله از طرف عبدالمطلب کاندیدای این سفر بود، از این جهت چیزی نگذشت که عبدالمطلب، اسباب عروسی را فراهم ساخت تا عبدالله بتواند با کاروان رهسپار گردد.
جشن مفصلی گرفته شد، بزرگان قریش دعوت شدند، چند شتر برای میهمانان کشتند، آمنه را به خانه عبدالله آوردند، عبدالله که حامل نور نبوت الهی بود آن ودیعه الهی را به آمنه سپرد ....
آمنه در پاره ای از شبها صدائی میشنید، که ای آمنه تو مادر شده ای و بهترین پسر را می آوری.
چند ماهی بیش نگذشت که یک روز صبح صدای طبل بلند شد، مردم مکه به یکدیگر بشارت میدادند که کاروان نزدیک شهر رسیده است، مردم به جنبش آمده و به سوی کاروان حرکت کردند، در پیشاپیش آنها پسران عبدالمطلب سوار اسبهای طلایی رنگ، به استقبال کاروان و برادرانشان شتافتند!
عبدالله در کاروان نبود! خاک یثرب عبدالله را در کام خود کشیده بود، افسوس که آخر الامر هم، عبدالله در جوانی درگذشت. تنها دلخوشی آمنه پس از مرگ شوهر، فرزندی بود که انتظار او را میکشید و آرزو میکرد پسر باشد، یک عبدالله کوچک باشد.
در آن زمان که کعبه را بتخانه اعظم میخواندند، و در جزیره العرب، ایمان به خدا، و فضائل انسانی مفهومی نداشت. در آن زمان که ابرهه با سپاهش به مکه تاخت، تا کعبه را ویران، و آن سال مبدأ تاریخ عرب گشته، آن را عام الفیل نامیدند، یعنی سالی که ابرهه با پیلان مست، برای ویران ساختن کعبه آمد و خداوند آنها را هلاک ساخت.
در 17 و بنا به قولی در 12 ربیع الاول این سال، نزدیک به طلوع صبح، تازگیهایی در جهان پدید آمد:
١- امام ششم (ع) فرمود: شیطان به هفت آسمان بالا میرفت و خبرهای آسمانی را گوش میداد، وقتی که عیسی (ع) تولد یافت از سه آسمان رانده شد، و تا آسمان چهارم میرفت، و چون حضرت رسول (ص) متولد شد از همه آسمانها رانده گردید.
٢- بارگاه انوشیروان (ایوان مدائن) شکست و چهارده کنگره آن افتاد.
۳- انوشیروان در خواب دید که خورشید در تاریکی شب از طرف حجاز برآمد و از نردبان چهل پله ای که سر به کیوان کشیده بود بالا رفت، و همه جا را روشن کرد، جز کاخ او که در تاریکی ماند.
٤- آتشکده آذر گشسب که هزار سال روشن بود، خاموش شد، سرد گشت و مرد.
۵- در یثرب یک یهود بر فراز قلعه ای فریاد کرد: این ستاره احمد است، ستاره پیامبر جدید است، یهودی هایی که پای قلعه ایستاده بودند، به سراغ غیبگو و دانشمند خود دویدند.
٦- یک عرب بیابانی با ریش سپید، و قامتی بلند، مهار شترش در دست، وارد مکه شد، و این اشعار را میخواند: دیشب مکه در خواب بود و ندید که در آسمانش چه نورافشانی و چه ستاره بارانی بود!
٧- در آن شب هر بتی که در هر جای عالم بود، بر رو افتاده بود.
٨- دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند فرو رفت و خشک گردید.
۹- وادی سماوه که سالها بود، کسی آب در آن ندیده بود، آب در آن جاری شد.
١٠- داناترین دانشمند مجوس در خواب دید: که چند شتر صعب، اسبان عربی را میکشتند و از دجله گذشته داخل بلاد ایشان شدند، طاق کسری از میان شکست و دو حصه شد، و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاری گردید، و نوری از طرف حجاز ظاهر گردید و در عالم منتشر شد و پرواز کرد تا به مشرق رسید.
١١- سریر سلطنت پادشاهان، سرنگون شده بود.
١٢- مجمع پادشاهان در آن روز، غمناک و از سخن بازمانده بودند.
١۳- میان کاهنان و همزادشان که خبرها به آنها میگفتند جدایی افتاد، و ساحران از علم خود نمیتوانستند استفاده نمایند.
نزدیک به فجر صادق، مقارن این حوادث، جناب آمنه دید که ستاره های آبی، با دنباله های ارغوانی، به پشت بام خانه اش میریزند!، از این تماشا مسرور شده بود که ناگهان دید زنهایی نورانی اطراف بالینش نشستند، فکر کرد زنان قریشند، ولی متحیر بود که چگونه خبر یافته اند که او در این وقت میخواهد وضع حمل کند!!
صدایی به سان زمزمه فرشتگان و صدای ارواح از میان آنان بلند شد: یکی گفت: من آسیه زن فرعونم، دیگری گفت: من مریم دختر عمرانم .....
آمنه بر روی آنها تبسم کرد (پسرش به دنیا آمد). آمنه گفت: صدایی شنیدم که میگفت: ای آمنه به پسر تو، خلق آدم، معرفت شیث، شجاعت نوح، خصلت ابراهیم، زبان اسماعیل، رضای اسحاق، فصاحت صالح، حکمت داوود، حشمت سلیمان، ملاحت یوسف، تحمل موسی، طاعت یونس، صبر ایوب، جهاد یوشع، حب دانیال، وقار الیاس، عصمت یحیی، و زهد عیسی عطا شده است.
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.

شناخت رییس مذهب جعفری

زندگینامه امام جعفر صادق(ع)
امام جعفر صادق (ع) در پگاه روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الاول سال 80 هجرى، معروف به سال قحطى، در مدینه دیده به جهان گشود. اما بنا به گفته شیخ مفید و کلینى، ولادت آن حضرت در سال 83 هجرى اتفاق افتاده است. لکن ابن طلحه روایت نخست را صحیح ‏تر مى‏داند و ابن خشاب نیز در این باره گوید: چنان که ذراع براى ما نقل کرده، روایت نخست، سال 80 هجرى، صحیح است. وفات آن امام (ع) در دوشنبه روزى از ماه شوال و بنا به نوشته مؤلف جنات الخلود در 25 شوال و به روایتى نیمه ماه رجب سال 148 هجرى روى داده است. با این حساب مى‏توان عمر آن حضرت را 68 یا 65 سال گفت که از این مقدار 12 سال و چند روزى و یا 15 سال با جدش امام زین العابدین (ع) معاصر بوده و 19 سال با پدرش و 34 سال پس از پدرش زیسته است که همین مدت، دوران خلافت و امامت آن حضرت به شمار مى‏آید و نیز بقیه مدتى است که سلطنت هشام بن عبد الملک، و خلافت ولید بن یزید بن عبد الملک و یزید بن ولید عبد الملک، ملقب به ناقص، ابراهیم بن ولید و مروان بن محمد ادامه داشته است.
کنیه مادر امام (ع) را ام فروه گفته ‏اند. برخى نیز کنیه او را ام القاسم نوشته و اسم او را قریبه یا فاطمه ذکر کرده ‏اند. کنیه آن حضرت ابو عبد الله بوده است و این کنیه از دیگر کنیه ‏هاى وى معروف‏تر و مشهورتر است. محمد بن طلحه گوید: برخى کنیه آن حضرت را ابو اسماعیل دانسته ‏اند. ابن شهر آشوب نیز در کتاب مناقب مى‏گوید: آن حضرت مکنى به ابو عبد الله و ابو اسماعیل و کنیه خاص وى ابو موسى بوده است.

لقب امام صادق (ع)
آن حضرت القاب چندى داشت که مشهورترین آنها صادق، صابر، فاضل و طاهر بود. از آنجا که وى در بیان و گفتار راستگو بود، او را صادق خواندند.

فضایل امام جعفر صادق (ع)
مناقب آن حضرت بسیار است که به اختصار از آنها یاد مى‏کنیم. فضایل امام صادق بیش از آن است که بتوان ذکر کرد. جمله ای از مالک بن انس امام مشهور اهل سنت است که: «بهتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده، هیچ گوشی نشنیده و در هیچ قلبی خطور نکرده است.» از ابوحنیفه نیز این جمله مشهور است که گفت: «ما رأیت افقه من جعفر بن محمد» یعنی: «از جعفر بن محمد، فقیه تر ندیدم.» و اگر از زبان خود آن حضرت بشنویم ضریس می گوید: امام صادق در این آیة شریفة: کل شیء هالک الا وجهه، یعنی: «هر چیز فانی است جز وجه خدای متعال،» فرمود: «نحن الوجه الذی یوتی الله منهم» یعنی «ماییم آیینه ای که خداوند از آن آیینه شناخته می شود.» بنابراین امام صادق (ع) فرموده است او آیینه ذات حق تعالی است.
شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: علومى که از آن حضرت نقل کرده‏ اند به اندازه ‏اى است که ره توشه کاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت. دانشمندان در بین ائمه (ع) بیشترین نقل ها را از امام صادق روایت کرده ‏اند. هیچ یک از اهل آثار و راویان اخبار بدان اندازه که از آن حضرت بهره برده ‏اند از دیگران سود نبرده ‏اند. محدثان نام راویان موثق آن حضرت را جمع کرده ‏اند که شماره آنها، با صرف نظر از اختلاف در عقیده و گفتار، به چهار هزار نفر مى‏رسد.
بیشترین حجم روایات، احادیثی است که از امام صادق (ع) نقل شده است، اهمیت معارف منقول از جعفر بن محمد (ص) به میزانی است که شیعه به ایشان منسوب شده است: “شیعه جعفری”. کمتر مسئله دینی (اْعم از اعتقادی، اخلاقی و فقهی) بدون رجوع به قول امام صادق (ع) قابل حل است. کثرت روایات منقول از امام صادق (ع) به دو دلیل است:
یکی اینکه از دیگر ائمه عمر بیشتری نصیب ایشان شد و ایشان با شصت و پنج سال عمر شیخ الائمه محسوب می شود (148 – 83 هجری)، و دیگری که به مراتب مهمتر از اولی است، شرائط زمانی خاص حیات امام صادق (ع) است. دوران امامت امام ششم مصادف با دوران ضعف مفرط امویان، انتقال قدرت از امویان به عباسیان و آغاز خلافت عباسیان است. امام با حسن استفاده از این فترت و ضعف قدرت سیاسی به بسط و اشاعه معارف دینی همت می گمارد. گسترش زائد الوصف سرزمین اسلامی و مواجهه اسلام و تشیع با افکار، ادیان، مذاهب و عقاید گوناگون اقتضای جهادی فرهنگی داشت و امام صادق (ع) به بهترین وجهی به تبیین، تقویت و تعمیق “هویت مذهبی تشیع” پرداخت. از عصر جعفری است که شیعه در عرصه های گوناگون کلام، اخلاق، فقه، تفسیر و… صاحب هویت مستقل می شود. عظمت علمی امام صادق (ع) در حدی است که ائمه مذاهب دیگر اسلامی از قبیل ابوحنیفه و مالک خود را نیازمند به استفاده از جلسه درس او می یابند. مناظرات عالمانه او با ارباب دیگر ادیان و عقاید نشانی از سعه صدر و وسعت دانش امام است. اهمیت این جهاد فرهنگی امام صادق (ع) کمتر از قیام خونین سید الشهداء (ع) نیست.

امام و فقه اسلامی
ـ فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زیرا قسمت عمده احکام فقه اسلامی بر طبق مذهب شیعه امامیه از آن حضرت است و آن اندازه که از آن حضرت نقل شده است از هیچ یک از (ائمه) اهل بیت علیهم السلام نقل نگردیده است. اصحاب حدیث اسامی راویان ثقه که از او روایت کرده اند به 4000 شخص بالغ دانسته اند.
ـ در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند سفیان شوری و شعبه بن الحجاج و سلیمان بن مهران اعمش ظهور کردند. در این دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی آن تولد یافته و روبه رشد نهاده است. و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در بصره و کوفه بوده است.
ـ حضرت صادق (ع) در این دوره در محیط مدینه که محل ظهور تابعین ومحدثان و راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعیان» و نه «محدثان» و نه «فقها» ی آن عصر بودند بلکه او تنها از یک طریق که اعلاء و اوثق طرق بود نقل می کرد و آن همان از طریق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علی بن الحسین (ع) و او از پدرش حسین بن علی (ع) و او از پدرش علی بن ابیطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و این ائمه بزرگوار در مواردی که روایتی از آباء طاهرین خود نداشته باشند خود منبع فیاض مستقیم احکام الهی هستند.

آثار امام صادق (ع):
غالب آثار امام (ع) به عادت معهود عصر، کتابت مستقیم خود ایشان نیست و غالبا املای امام (ع) یا بازنوشت بعدی مجالس ایشان است. بعضی از آثار نیز منصوب است و قطعی الصدور نیست.
1- از آثار مکتوب امام صادق (ع) رساله به عبدالله نجاشی (غیر از نجاشی رجالی) است. نجاشی صاحب رجال معتقد است که تنها تصنیفی که امام به دست خود نوشته اند همین اثر است.
2- رساله ای که شیخ صدوق در خصال و به واسطه اعمش از حضرت روایت کرده است شامل مباحث فقه و کلام .
3- کتاب معروف به توحید مفضل، در مباحث خداشناسی و رد دهریه که املاء امام (ع) و کتاب مفضل بن عمر جعفی است.
4- کتاب الاهلیلجه که آن نیز روایت مفضل بن عمر است و همانند توحید مفضل در خداشناسی و اثبات صانع است و تماما در بحارالانوار مندرج است.
5- مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه که منسوب به امام صادق (ع) و بعضی از محققان شیعه از جمله مجلسی،‌ صاحب وسایل (حرعاملی) و صاحب ریاض العلما، صدور آن را از ناحیه حضرت رد کرده اند.
6- رساله ای از امام (ع) خطاب به اصحاب که کلینی در اول روضه کافی به سندش از اسماعیل بن جابر ابی عبدالله نقل کرده است.
7- رساله ای در باب غنائم و وجوب خمس که در تحف العقول مندرج است.
8- بعضی رسائل که جابربن حیان کوفی از امام (ع) نقل کرده است.
9- کلمات القصار که بعدها به آن نثرالدرد نام داده اند که تماما در تحف العقول آمده است.
10- چندین فقره از وصایای حضرت خطاب به فرزندش امام موسی کاظم (ع) سفیان شوری،‌ عبدالله بن جندب، ابی جعفر نعمان احول، عنوان بصری،‌ که در حلیه الاولیاء و تحف العقول ثبت گردیده است.

 

مراسم نامگذارى پیامبر اسلام

  روز هفتم فرا رسید.«عبد المطلب‏»،براى عرض سپاسگزارى به درگاه الهى گوسفندى کشت و گروهى را دعوت نمود و در آن جشن با شکوه،که از عموم قریش‏دعوت شده بود،نام فرزند خود

را«محمد»گذارد.وقتى از او پرسیدند:چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید،در صورتى که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟گفت:خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد.در این باره‏«حسان بن ثابت‏»شاعر رسولخدا چنین مى‏گوید:
فشق له من اسمه لیجله
فذو العرش محمود و هذا محمد
آفریدگار،نامى از اسم خود براى پیامبر خود مشتق نمود.از این جهت(خدا) «محمود»(پسندیده)و پیامبر او«محمد»(ستوده)است و هر دو کلمه از یک ماده مشتقند و یک معنى را مى‏رسانند. (1)
قطعا،الهام غیبى در انتخاب این نام بى‏دخالت نبوده است.زیرا نام محمد،اگر چه در میان اعراب معروف بود،ولى کمتر کسى تا آن زمان به آن نام نامیده شده بود.طبق آمار دقیقى که بعضى از تاریخ نویسان بدست آورده‏اند،تا آن روز فقط شانزده نفر به این اسم نامگذارى شده بودند.چنانکه شاعر در این باره گوید:
ان الذین سموا باسم محمد
من قبل خیر الناس ضعف ثمان (2)
کسانى که به نام محمد،پیش از پیامبر اسلام نام گذارى شده بودند،شانزده نفر بودند.
ناگفته پیداست که:هر چه مصداق یک لفظ کمتر باشد،اشتباه در آن کمتر خواهد بود و چون کتابهاى آسمانى،از نام و نشان و علائم روحى و جسمى او خبر داده بودند،باید علائم آن حضرت آنچنان روشن باشد که اشتباه در آن راه پیدا نکند.یکى از آن علائم، نام آن حضرت است.باید مصداق آن به قدرى کم باشد،که راه هر گونه تردیدى را در تشخیص پیامبر گرامى از بین ببرد.مخصوصا هنگامى که بقیه اوصاف و علائم وى ضمیمه نام او گردد.در این صورت،بطور واضح کسى که انجیل و تورات از ظهور او خبر داده است،به خوبى شناخته خواهد شد.
اشتباه خاورشناسان
قرآن مجید،رسول گرامى را به دو و یا چند نام معرفى مى‏کند. (3) در سوره‏هاى آل عمران و محمد و فتح و احزاب،در آیه‏هاى 138 و 2 و 29 و 40،او را به نام‏«محمد»و در سوره‏«صف آیه 6»به نام‏«احمد»خوانده است.علت داشتن دو نام اینست که:مادر رسولخدا،پیش از جدش،نام او را«احمد»گذارده بود،چنانکه در تاریخ منعکس است. (4) بنابراین،آنچه را بعضى از خاورشناسان در مقام اعتراض گفته‏اند که:«انجیل‏»،به تصریح قرآن،در سوره‏«صف آیه 6»،ظهور پیامبرى را بشارت داده است که نام او احمد است نه محمد،و شخصى که مسلمانان به رهبرى او معتقدند،نام او«محمد»است نه احمد،بى اساس است. زیرا قرآنى که پیامبر ما را به نام‏«احمد»معرفى نموده است،در چند جا او را به نام‏«محمد»خوانده است.اگر مدرک آنها براى تعیین نام این پیامبر،قرآن مجید باشد(چنانکه همانست)،قرآن او را به هر دو اسم نامیده،و او را در جائى به نام محمد و در جاى دیگر«احمد»معرفى نموده است.

پى‏نوشت‏ها:
1. «سیره حلبى‏»، ج 1/93.
2. همان مدرک/97.
3. به عقیده گروهى دیگر نام پیامبر اسلام نیست، بلکه از حروف مقطعه قرآن به شمار مى‏روند.
4. «سیره حلبى‏»، ج 1/93. برخى عقیده دارند که: الفاظ «طه‏» و «یس‏»، از اسامى پیامبر گرامى است.

حدیث عشق

لا یَعدَمُ الصَبورُ الظَّفَرَ و اِن طالَ بِهِ الزَّمان
شخص صبور پیروزی را از دست نمی دهد و عاقبت به پیروزی می رسد اگر چه زمانی طولانی بر او بگذرد.
امام علی (ع)

لحظه‏ هاى ناب سامرا

 

 


اشاره
چنانکه همه شما عزیزان مى‏دانید نهم ربیع‏الاول سالروز آغاز امامت امام عصر (علیه السلام) است. امیدواریم این روز عزیز بر همه شما مبارک باشد.
تبعیدیان تاریخ یا به نقطه‏اى دوردست فرستاده مى‏شوند تا چشمى به آنها نیفتد و کم‏کم از یادها بروند و حکمرانان بى‏هیچ دغدغه‏اى آنچه مى‏خواهند بر سرشان بیاورند و یا به نزدیکترین پایگاه حکومت فراخوانده مى‏شوند تا تحت مراقبت‏خلیفه و امیر، آهسته بروند و آهسته بیایند و کسى جرات نزدیکى به آنان را نداشته باشد. و این دومین ترفند عمدتا درباره کسانى به کار گرفته مى‏شود که حکومت، هم از جانب آنان نگران بقاى خود باشد و هم جسارت بى‏حرمتى و گستاخى صریح نسبت ‏به آنان را نداشته باشد. اینان ظاهرا چون دیگر شهروندان، روزگارشان را سپرى مى‏کنند اما حتى نفس کشیدنشان به خلیفه گزارش مى‏شود چه رسد به مصاحبتها، و معاشرتها و مجالستهایشان! هرگاه خطرى حکومت را تهدید کند اینانند که روانه زندان مى‏شوند و سهمشان شکنجه و آزار است و بس. و در این میان هر که آگاهتر، بى‏باکتر و آزاده‏تر باشد، سخت‏تر زنجیرهاى اسارت را برپاى رفتنش مى‏بندند و او را محکوم به ماندن مى‏کنند و این است‏ حکایت تلخ اقامت امام حسن عسکرى (علیه السلام) در سامرا، که اگر به انتخاب خود بود شاید هرگز زادگاهش مدینه (شهر باصفاى پیامبر) را ترک نمى‏کرد.

سامرا، مرکز خلافت عباسى، سال 235 ق
امام سه ساله است که همراه پدر بزرگوارش به امر متوکل خلیفه عباسى به سامرا آورده مى‏شوند تا محترمانه زیر نظر دستگاه خلافت قرار گیرند. این نخستین بار است که سامرا جمعیتى چنین کلان را یکجا به استقبال سرسخت‏ترین مخالفان حکومت مى‏فرستد و آغوشش را بر روى همه حوادثى که مى‏خواهد آینده را رقم زند، باز و بازتر مى‏کند.

سامرا، قلب شهر، سالهاى نوجوانى
چه دشوار است‏با فشار و جبر بیرونى، روح اختیار و آزادى را در درون خود پروراندن و در وقار و کمال و علم و اخلاق برترین شدن، آنگونه که امام حسن عسکرى (علیه السلام) شد!
سکوت و خاموشیش لقب «صامت‏» را براى او به همراه آورد، هدایتگریش سبب شد که وى را «هادى‏» بنامند، تقوا و پاکیش او را «زکى‏» کرد و یکرنگى و صمیمیتش نام «خالص‏» را پیشکش وى نمود. و این همه را در محضر پدر آموخت که او نیز وامدار پدران خویش بود.
نگاهشان کن! این دو را که مى‏بینى خاطره همه اهل‏بیت ‏برایت زنده مى‏شود .

سامرا، منزل حکیمه خاتون، سال 254 ق
اى کاش شادى امشب تا همیشه دل حکیمه را خوش مى‏کرد! امشب عروسى نرجس است ‏با عزیز دل او، نور چشم برادرش حسن عسکرى (علیه السلام) و افسوس که چند روز دیگر حکیمه باید در عزاى برادر بنشیند و جامه سوگ امام على نقى (علیه السلام) را بر تن کند .
اى کاش برادرش مى‏ماند و تولد نوزاد حسن را مى‏دید همو که قرار است عالم را از قسط و عدل پر کند آنگونه که از ظلم و جور پر مى‏شود .

سامرا اندیشه و آرمان امام
هیچ‏کس نمى‏دانست وقتى امام به آن نقطه دوردست‏خیره شده بود، در اندیشه‏اش چه مى‏گذشت . شاید به پراکندگى شیعه فکر مى‏کرد، به آنانکه در نیشابور، سمرقند، بیهق و طوس مى‏زیستند و چشم یارى به امام دوخته بودند تا از نظارت و راهنمایى او بهره‏مند شوند ... شاید هم به محبان خود مى‏اندیشید که هر چند اعتقادى به امامت ائمه نداشتند اما دوستدار اهل‏بیت‏بودند.
مردى از امام پرسید: فرق میان شیعه و محب چیست؟ امام فرمود: شیعه آنانند که از ما تبعیت کنند و همه اوامر و نواهى ما را اطاعت نمایند و کسى که چنین نکند و با آنچه خداوند بر او واجب کرده، مخالفت نماید، شیعه ما نیست .

سامرا، محله عسکر - سالهاى امامت
چشم انتظاران امام از شوق در پوست‏خود نمى‏گنجند نه مى‏توانند بنشینند و نه تاب ایستادن مى‏آورند. آشفته و بى‏قرار به راهى که بناست امام از آنجا بیاید و راهى دارالخلافه شود مى‏نگرند. سامان این شیفتگى ابراز ارادتى است ‏به امام و شنیدن یک حرف از هزاران کلام دلنشین حضرتش اما ...
از جانب امام توقیعى به دستشان مى‏رسد:
کسى بر من سلام وحتى اشاره هم به طرف من نکند، زیرا که در امان نیستید.
و شیعه بى‏آنکه مجال گریستن بیابد، بغض دائمى‏اش را پنهان مى‏کند.

سامرا، در خلوت امام حسن عسکرى (علیه السلام)
از این زیباتر نمى‏شود، پدر، حسن عسکرى است که چشم بر چشمان فرزندش دوخته، عاشقانه نگاهش مى‏کند و صمیمانه نجوا مى‏کند:
پسر جانم مژده باد به تو! تو صاحب زمان هستى، تو مهدى و حجت‏خدا بر زمینش هستى، تو فرزند من و وصى من هستى، من پدر تو هستم تو م ح م د بن حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب (علیه السلام) از نسل رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) و آخرین فرد از امامان پاک و معصوم هستى، رسول خدا به وجود تو بشارت داده است و نام و کنیه را بر زبان آورده، درود خداوند بر ما خاندان باد.
دریغا که چنین محبتى باید پنهانى بماند تا به چشم‏زخم نگاههاى آلوده و جان‏زخم دستهاى رسوا گرفتار نیاید.
فرزند امام حسن عسکرى (علیه السلام) حیاتش نیز چون تولدش باید در خفا و دور از مراقبتهاى خلافتى ادامه یابد.

سامرا، دکان روغن‏فروشى - سالهاى امامت
عثمان بن سعید ظرفهاى روغن را زیر و رو مى‏کند تا اموالى را که از شیعیان به وى رسیده در آنجا جاسازى کند و پنهانى نزد ابومحمد عسکرى (علیه السلام) بفرستد.
او همچون ابراهیم بن عبده و على بن مهزیار از وکلاى معروف امام است و این روزها که کسى اجازه رفت و آمد و ملاقات با حسن عسکرى (علیه السلام) را ندارد، هدایت ویژه شیعیان از طریق افراد امین و مورد اعتماد امام که سابقه علمى درخشان و نیز ارتباط استوار با امامان قبلى داشته‏اند، صورت مى‏گیرد.
مردم از طریق این وکیلان معارف شیعى را در قالب حدیث و کلام مى‏آموزند و نیز نامه‏ها و سؤالات و وجوهات خود را به دست امام مى‏رسانند و امام (علیه السلام) در نوشته‏ها و توقیعاتشان به آنان پاسخ مى‏دهند و البته این همه دور از چشم حکومتیان اتفاق مى‏افتد.

سامرا، کوچه پس کوچه‏هاى دارالخلافه - سالهاى امامت
باز دوشنبه‏اى دیگر است و امام مجبور است راه دارالخلافه را پیش گیرد تا حضور خود را به آگاهى حکومت‏برساند. دوباره قدمهاى نرم و آرام امام بود و لذت بى‏منتهاى زمین. امام بى‏هیچ شتابى گامهایش را آهسته برمى‏داشت و مى‏دانست پشت درهاى بسته، کسانى نگران نشسته‏اند تا عطر عبور امام مستشان کند.

سامرا، زندان حکومتى - سالهاى امامت
صالح بن وصیف کلافه شده است، دیگر آزارى نمانده که بر جان امام برساند. او درماندگى را با تمام وجودش احساس مى‏کند .
نمى‏داند چاره چیست. دو تن را که بدترین مردم مى‏دانست ‏بر امام مامور کرد ولى آنان چنان تحت تاثیر امام حسن عسکرى (علیه السلام) قرار گرفته که خود در عبادت و نماز به حدى والا دست ‏یافتند.
نه راه پس دارد و نه راه پیش، نفس گرم امام در اسارت نیز کارساز است. راستى که داستان، عکس شده است: زندانبان اسیر زندانى مى‏گردد و این سنت همیشه امامان اسیر است.

سامرا، سراى عبیدالله بن خاقان کارگزار خلیفه عباسى - سالهاى امامت
حاجب وارد مى‏شود. در گوش صاحبخانه زمزمه‏اى مى‏کند. عبیدالله یکباره از جا برمى‏خیزده، چهره‏اش گشاده مى‏گردد، با شادمانى فریاد مى‏زند: اجازه ورود بدهید! و خود به استقبال میهمان جوان مى‏رود .
دست در گردن او مى‏اندازد، صورت و پیشانى‏اش را مى‏بوسد، او را در جاى خود مى‏نشاند و با احترام خطابش مى‏کند و مرتب مى‏گوید: پدر و مادرم به فدایت ...
شب هنگام احمد بن عبیدالله از پدر مى‏پرسد: میهمانمان کدام بزرگوار بود که چنین احترامش کردى؟ عبیدالله درنگى مى‏کند و سپس پاسخ مى‏دهد، او ابن‏الرضا، امام شیعیان بود که اگر روزى خلافت از دست‏بنى عباس بیرون رود، در میان بنى‏هاشم، جز او کسى شایستگى تصدى آن را ندارد. او به خاطر فصل، صیانت نفس، زهد، عبادت و اخلاق نیکو، سزاوار مقام خلافت است. اگر پدر او را دیده بودى مردى بود بزرگوار، عاقل، نیکوکار، فاضل و ...
آرى اینچنین دوست و دشمن امام حسن عسکرى (علیه السلام) را مى‏ستایند .

سامرا، در سوگ امام حسن عسکرى (ع) - سال 260ق
قیامتى برپا شده از مردم، ناله و شیون همه جا به گوش مى‏رسد، اشکها بى‏امان مى‏بارد و جماعت‏با جنازه امام وداع مى‏کنند. معتمد خلیفه عباسى، ابوعیسى را مى‏فرستد تا گزارش رحلت امام را تهیه نماید و وى چنین تحریر مى‏کند:
ابو محمد حسن بن على به مرگ طبیعى دیده از جهان فرو بست و گواه این ماجرا از قضات چند نفر و از عیان دربار چند نفر و از اطبا چند نفر و از امراى سپاه چند نفر هستند.
و نیرنگ و فریب همچنان ادامه مى‏یابد.

سامراء، آغاز امامت مهدى (عج)
ابوالادیان ناباورانه به اطراف خود مى‏نگرد، درست دو هفته پیش بود که امام حسن عسکرى (علیه السلام) وى را طلبید و نامه‏هایى را که با دست مبارکش نوشته بود به وى داد تا به مدائن ببرد فرمود: آنگاه که به سامرا بازگشتى صداى شیون از خانه من خواهى شنید و مرا در آن وقت غسل دهند .
ابوالادیان گفت: اى مولاى من! هرگاه چنین واقعه‏اى هولناک روى دهد، امامت‏ با کیست؟ و ایشان فرمود: هر که جواب نامه مرا از تو طلب کند او امام است. ابوالادیان نشانه‏اى دیگر خواست، فرمود: هر که بر من نماز کند جانشین من است و او امام شماست.
امروز ابوالادیان به سامرا بازگشته و صداى نوحه از منزل امام مى‏شنود ... جلوتر مى‏رود، جعفر کذاب را مى‏بیند که بر در خانه نشسته و شیعیان به وى تسلیت مى‏گویند. حیرت زده نزدیک مى‏رود اما جعفر سراغى از نامه نمى‏گیرد. خدمتکار امام بیرون مى‏آید و جعفر را براى اقامه نماز بر جنازه امام به داخل فرا مى‏خواند او نیز مهیاى نماز مى‏شود اما دستهایش که براى گفتن تکبیر، بالا مى‏رود، کودکى عبایش را به عقب مى‏کشد و با کلامى که دل ابوالادیان را سخت مى‏لرزاند مى‏گوید اى عمو پس بایست که من سزاوارترم به نماز بر پدر خود از تو!
جعفر عقب مى‏رود، کودک بر پدر خویش نماز مى‏گزارد و سپس متوجه ابوالادیان مى‏شود. به او مى‏فرماید جواب نامه‏اى را که با توست ‏به من بده و ابوالادیان آسوده خاطر مى‏گردد که جانشین امام را یافته است.

 

السلام علیک یا امام حسن عسگری(ع)

ابومحمد حسن بن علی، امام یازدهم از ائمه عشر (ع) و سیزدهمین معصوم از چهارده معصوم (ع)، پدر بزرگوارش امام هادی (ع) هنگام تولد فرزند، شانزده سال و چند ماه بیشتر نداشت، مادرش بانویی صالحه و عارفه به نام سوسن یا حدیثه یا سلیل بود. تولدش با اختلاف روایات در ماه ربیع الاول یا ربیع الاخر سال 231 یا 232 ق و بنا به اکثر روایات در مدینه اتفاق افتاده است.

مدت کوتاه حیات امام به سه دوره تقسیم می گردد: تا چهار سال و چند ماهگی امام (و به قولی تا 13 سالگی) از عمر شریفش در مدینه سر برده، تا 23 سالگی به اتفاق پدر بزرگوارش در سامرا می زیسته (او پدر بزرگوارش امام هادی (ع) در محله عسگر قرارگاه سپاه در شهر سامرا زندگی می کردند و به عسگری لقب یافتند) و تا 29 سالگی یعنی شش سال و اندی پس از رحلت امام دهم (ع) در سامرا ولایت بر امور و پیشوایی بر ستون را بر عهده داشته است.


امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سیاه
کمانی ، چشمانی  درشت و پیشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسیار سفید
بود . خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع ) بیانی شیرین و جذاب و
شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم
عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش -
در ایام عمر کوتاه خود - روشن کرد .

شهادت امام

از ابو الادیان نقل کرده اند که گفت: من خادم امام عسکری بودم و رسائل او را به شهرهای دیگر می بردم و جواب می آوردم،‌ در بیماری منتهی به رحلت وی هم نزد او رفتم نامه هایی را که نوشته بود به من داد و فرمود به مداین ببرم من رفتم و پس از پانزده روز برگشتم اما دیدم بانگ زاری و شیون از خانه امام بلند است و جعفر بن علی بر در خانه ایستاده به تعزیت شیعیان پاسخ می دهد. با خود گفتم اگر این مرد امام شد باشد کار امامت دگرگون خواهد شد. در این آن خادمی بیامد و به جعفر گفت کار تکفین تمام شد بیا بر جنازه برادرت نماز بگزار جعفر و همه حاضران به داخل خانه رفتند من هم رفتم و امام را کفن شده دیدم. جعفر پیش رفت تا در نماز امامت کند وقتی خواست تکبیر بگوید ناگهان کودکی با چهرة گندمگون و موئی کوتاه و مجعد و دندانهایی که بینشان گشادگی بود پیش آمد وردای جعفر را کشیده گفت: ای عم عقب برو من برای نماز بر پدرم از تو شایسته ترم جعفر در حالیکه رنگش از خشم تیره شد عقب رفت و آن کودک بر جنازه امام نماز گزارد او مهدی موعود امام دوازدهم (عج) بود.

سوال هفته چهارم

نام آیه زیر چیست و شأن نزول آن در مورد کدام از معصومین میباشد؟

((فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین))

السلام علیک یا رضا (ع)

در هر پگاه که خورشید بر مردم مدینه سلام مى کرد، مردى متین و با هیبت را مى دید که میان موجى از نور با گامهاى شمرده خود به طرف مسجد شهر حرکت مى نمود خورشید این گامها را تا درب مسجد تعقیب مى کرد و مى شمرد، امام از آنجا تا کنار مرقد رسول خدا(ص ) چیزى جز نور نبود که بشمارد حتى گامها هم دیگر استوانه هایى از نور بودند و خورشید در حسرت ان نور مى سوخت و در پشت کوههاى مدینه پناه مى گرفت اما از میان شکاف کوهها ان مرد را مى دید که در کنار مرقد پدر نشسته است و با او سخن مى گوید ان چنان که دو دوست و دو عاشق نجوا مى کنند، چونان مریدى با مردا خویش .
و اکنون بیش از هزار سال است که خورشید ان گامها نمى شمارد و دیگر ان قامت و قدمها را نمى بیند اما هزاران و میلیونها انسان را مى بیند که به پاس ‍ خاطره ان مسیر نورانى و ان گامهاى ربانى جان داده اند و او با همان گامها به هنگام عروج ان جانها بر بالین آنها حاضر مى شد، و در چشمان آنها خاطره خود را زنده مى کرد و آنها را به بهشت جاودان نوید مى داد و باز دوباره بر مى گشت به سوى مسجد النبى کنار مرقد پدر مى نشست و گاه نجوا و گاه شکایت مى کرد او فرزند رسول خد على ابن موسى الرضا است او هشتمین امام و هشتمین پرتو از خورشید ولایت و دهمین اختر در آسمان عصمت و تنها امام حاضر در ایران . کینه ان حضرت امام رضا علیه السلام را ابوالحسن ثانى است ، اهمیت و موقعیت استثنائى امام در دوران امامت ایشان موجب شد که امامان پس از ایشان را تماما به ابن الرضا شناسند.
امام على ابن موسى الرضا علیه السلام پس از شهادت پدر بزرگواراش امام کاظم علیه السلام در سال 183 هجرى امامت و دعوت خود را اشکار ساخت و بى پروا به رهبرى و هدایت امت همت گماشت ، دوران امامت امام هشتم علیه السلام با سالهاى خلافت سه خلیفه مقتدر و مسلط بر امور مصادف شد، اولین آنها هارون الرشید عباسى فرزند مهدى عباسى بود خلافت هارون که بى شک پر نفوذترین و مقتدرترین خلفاى عباسى بود در سال 193 هجرى پایان پذیرفت و این سال برابر بود با دهمین سال امامت حضرت على ابن موسى الرضا علیه السلام .
در زمان هارون ، امار انسانهایى که تحت حکومت او بودند نزدیک به هشتصد میلیون نفر بود و حکم او را بیش از چهل کشور اسلامى و غیر اسلامى ، گردن مى نهادند.
در ده سالى که هارون ، امام رضا علیه السلام را درک کرد، فرصت ان را نیافت که خطرى را متوجه امام رضا علیه السلام سازد و بالاخره به علت اغشاشاتى که در شرق ایران رخ داده بود هارون مجبور شد خود با سپاهیان به سوى خراسان برود، اما در نیمه راه بیمار شد و در طوس مرگش فرار رسید و در همانجا در منطقه اى به نام سناباد مدفون شد.
هارون الرشید پس از خود، امین را براى خلافت تعیین کرده بود و از او تعهد گرفته بود که پس از او مامون خلیفه شود و نیز حکومت ایالت خراسان در زمان خلافت امین در دست مامون باقى بماند. اما امین به هیچیک از تعهداتى که به پدر داده بود عمل نکرده و در سال 194 هجرى چند ماه پس از فوت هارون مامون را از ولایتعهدى خود عزل کرد و فرزند خود موسى را به این مقام نصب نمود، همین قضیه موجب شد که میان امین خلیفه هارون و مامون که در ان زمان والى خراسان بود، جنگهاى خونینى درگیرى و آتش جنگ میان ان دو برادر فاصله اندازد تا اینکه در سال 198 هجرى امین کشته مى شود و مامون بر مسند خلافت تکیه مى زند اما على سنت عباسى ها مرکز خلافت را به مرو مى برد و بساط خلافت خود را در میان غیر عربها پهن مى کند.
امام على ابن موسى الرضا علیه السلام نه تنها در این درگیریهاى سراسر باطل و فاسد، شرکت نجست و هیچ گونه دخالتى ، له یا علیه هیچ کس از طرفین نزاع نکردند، بلکه در طول این مدت که میان خاندان سلطنت اختلاف بروز کرده بود و فرصت مناسب به دست آمده بود نهایت استفاده را مى بردند و با یک برنامه حساب شده به ارشاد و ترتیب پیروان خود مى پردازند.
با به قدرت رسیدن مامون در سال 201 هجرى در جریان یک توطئه زیرکانه از ناحیه دستگاه عباسى امام رضا علیه السلام در ماه رمضان همان سال از مدینه به سوى خراسان و بطور مشخص به سمت شهر مرو فرا خوانده شدند که در ان سالها مهمترین شهر خراسان و مرکز خلافت عباسى بود.
امام علیه السلام وقتیکه مواجه با غیر عادى بودن دعوت آنها شد و معلوم شد که آنها مامور بردن امام علیه السلام به نزد خلیفه هستند با کمال نارضایتى تن به این سفر ناخواسته داد و به انحاء مختلف به مردم مدینه و خویشان خود تفهیم کرد که در این سفر بازگشتى نخواهد بود مگر به سوى خدا، سوز و گدازى که امام علیه السلام هنگام وداع با قبر پیامبر از خود بروز داد، همه را متاثر ساخت و در ضمن معلوم کرد که این وداع یک وداع معمولى نیست ، بلکه وداع با قبرى است که دیگر ان را نخواهد دید.
حضرت امام على ابن موسى الرضا علیه السلام ، این مظهر روشنگرى ، هدایت و بیدار سازى امت در میان راه نیز از مسئولیت امامت غفلت نداشتند و هنگامى که در نیشابور که شهر هزاران دانشمند و محدث بود، گروهى از او حدیث خواستند، در جمله اى کوتاه بر اصلى ترین مشکل مسلمین در ان عصر انگشت گذاشت و حدیث مهم و اصولى سلسله الذهب را نقل فرمود و به شیوه خاصى به اهمیت عترت و همراهى ان با قرآن اشاره نمود:
کلمه لا اله الا الله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى ، بشرطها و شروطها و انا من شروطها
اعتقاد به لا اله الا الله قلعه امن خداست که هر کس وارد ان شود از عذاب حق ایمن مى ماند. باید از اسارت طاغوتها به در آمد و بند بندگى هارونها و مامونها را از دست و دل گشود رو به خدا و ائمه هدى که کانون ازادى و ازادگى اند کرد اما بشرطها و شروطها و انا من شروطها عقیده به امامت من از شرایط داخل شدن در این حصار امن و قلعه ایمن است .
حضرت رضا علیه السلام هنگام ورود به مرو با استقبال مشتاقانه و شگفت انگیز مردم روبرو شد و بدین ترتیب بار دیگر جاذبه حق در برابر دیدگان حق طلب نمایش یافت .
اقامت امام علیه السلام در ایران اگر چه از حیث سیاسى و نقطه نظرهاى تاریخى بى نهایت مهم و تعیین کننده بود، اما چندان به طول نیانجامید، بطوریکه دو سال پس از ورود امام به خراسان یعنى در پایان ماه صفر سال 213 هجرى ، امام علیه السلام را از طریق وارد کردن سم به بدن مطهرشان مسموم و شهید کردند.
ارى اگر از رسول دم بزنى و راه توحید پیمانى ، باید سپر رسالت شوى ، یا سالها در نخلستان غربت ، سر در چاه بى کسى فریاد بزنى ، یا در بیابان عطش ، بى قطره اى اب سرا پا خون شوى و یا در تنگ ترین جا سنگینى زنجیرها را به جان بخرى و رضا یادگاران این قبیله است و از سرنوشت آنها برخوردار.
چرا که سرگذشت او تاریخ فشرده زندگى انهاست ، همانند آنان سایه سیاه ستم را نمى تواند ببیند و ارام بنشیند.
مامون خوب مى دانست که او همانند مادرش زهرا، مدافع نا ارام حق و سنگردار جبهه امامت است و این جدى ترین خطر براى حضور بى نور اوست از این رو ان حضرت را در پنجاه و چهار سالگى مظلومانه به سراى جاودانگى کوچ داد.
او به خوشایند خدا خشنود بود، مرز رضایتش ناشناخته و دریاى احساسش ‍ بیکرانه است چه زود راضى میشود رضا و چه سیع حاجت میدهد! ابر کرمش ‍ همواره سایه گستر است و باران لطفش بر هر زائر دلسوخته اى میبارد همه غریبند و او غریب غریبان است .
همه رئوفند و امام رئوف لقب اوست .
همه خورشیدهاى کهکشان ولایتند و او خورشید دائر انهاست همه مهربانند و او ویژگى اش مهربانى است . برکت از دست ائمه علیه السلام فرو مى ریزد و رافت از نگاهشان میتراود و او رافتش دیدنى ، چشیدنى و حس شدنى است .
همین که پا به صحن حضور و رواق دیدارش میگذارى ، نسیم مهر به پیشوازت مى آید و جان و دلت را گرم در بر مى گیرد. خستگى راه را از جانت مى شوید و پیروزى دلپذیر و حیاتى نو به تو مى بخشد، جمعى فشرده گرد ضریحى مقدس ‍ پروانه وار مى چرخند و هر کس ارزویى در سینه پرورش داده که اینجا با تمام وجود بر زبان آورده ، با اشکهاى گرم و ملتسمانه اش تقاضا مى کند. رضا زود راضى میشود حتى اگر نیازت را بر زبان نیاورى فقط در دل سرگرم ان باشى ، خواسته ات را مى داند و بر مى آورد. حاجت گرفتن همه این نیست که انچه را تصور مى کنى نیاز توست در کفت بگذارند، چه بسا این ارامبخش تو نباشد، بلکه در عوض چیزى میدهند که امید بخش و دلگرم کننده توست . راستى همین بس که تو را پذیرفته و جرعه اى اسایش در کامت مى ریزد و سبک میشوى و از معادش اسوده و دل ارام وداع مى کنى ،
از اینرو بارگاه او قبله هفتم نامیده شده و چون کعبه و کربلا و مدینه ، نجف ، کاظمین ، سامرا مقدس و ملکوتى است ، فرشتگان به ان رفت و آمد دارند و در و دیوارش با پروبالشان اشناست و ساکنان عرش زائر و ناظر انند.
کعبه اهل دل و مطاف دلدادگان ولایت است . زیارت او حج بى استطاعت است و مشهدش همواره بوى کربلا مى دهد.

 

هفت سین قرآن مجید

۱- سلام قولا من رب رحیم. سوره یس آیه 58

2ـ سلام على نوح فی العالمین. سوره صافات آیه 79

3ـ سلام على ابراهیم. سوره صافات آیه 108

4ـ سلام على موسى و هرون. سوره صافات آیه 119

5ـ سلام على آل یاسین. سوره صافت آیه 129

6ـ سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین. سوره الزمر آیه 73

7ـ سلام هی حتى مطلع الفجر. سوره قدر آیه 6