مولا علی (ع) و شیعه علی

السلام علیک یا ثارالله

مولا علی (ع) و شیعه علی

السلام علیک یا ثارالله

وفات حضرت زینب به همه عاشقان تسلیت باد

15 رجب 62 - حضرت زینب(س) درپی تحمل سختیهای فراوان رحلت کردند. حضرت زینب(س) القاب فراوانی چون ?عالیه، عابده، عارفه و اَمینةُ‌ الله ?داشتند و ازکنیه های مشهورایشان ?اُمّ کلثوم و اُمُّ الحسن? است. حضرت زینب(س) دردامان فاطمه زهرا(س) و حضرت علی(س) پرورش یافتند و درمدت 25سال خانه نشینی پدرگرامی خود، لحظه ای ازتلاش راه کسب دانش و بینش و کمالات انسانی غافل نماندند. حضرت زینب(س) دردنیای آن روزاسلام به عقیله بنی هاشم ملقّب بودند. حضرت زینب(س) پس ازحادثه کربلا درکاخ ستم یزید درنطقی که درتاریخ اسلام جاودانه است جنایتها و ستمهایی را که برخاندان رسول خدا(ص) روا شده بود برهمگان فاش ساختند. این بانوی بزرگ اسلام پس ازگذشت یک سال و اندی ازشهادت سرور و سالارشهیدان حضرت امام حسین(ع) و یارانشان چشم ازجهان فروبستند. بنا به نظرو اقوال مورخان محل دفن حضرت زینب(س) در زینبیّه سوریه است.
غسل, روزه و زیارت امام حسین و اعمال ام داود در این روز مستحب است.)(ای شکوه حماسه در سراپرده حیرت! ای زخم خوره نینوا! ای بانوی خورشیدهای دربند! ای زینب قهرمان! تو که خود، وسعتی به اندازه همه سوگ های آفرینش داشته ای، تو که خود دریای بی کران اشک را، ساحل بودی، چگونه باید بر تو سوگواری نمود که ما سوگواری را از تو یادگار داریم. تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباری اش، به گوش تاریخ رساندی و اگر این حنجره صبوری نبود، و اگر آن نطق آتشین تو در کاخ استبداد یزیدیان نبود، داستان جان سوز آن ظهر عطشناک در هزار توی کوچه های تاریخ به دست فراموشی سپرده می شد.
هجران غم انگیز احیاگر حماسه های جاوید کربلا، حضرت زینب (س) را به سوگ می نشینیم.


به دنیا آمده بود تا صبر را شرمنده کند، زینب (س) این اسطوره تاریخ را می گویم. آمده بود تا عشق را مبهوت لحظه های زلالش کند. آمده بود تا صدق و وفا را به جهانیان بیاموزد و متانت و وقار را به نمایش گذارد. آمده بود تا رسالت خود را به انجام برساند؛ مونس و یار برادر، سالار قافله حسینی و غم خوار اسیران باشد. آمده بود تا فریاد بلند مظلومان باشد؛ فریادی که پژواک آن هنوز هم از ورای تاریخ به گوش شنوای دل های حق جویان می رسد.
اسیران بر هودجی از خون نشسته بودند. با حسین آمده بودند و بی حسین بر می گشتند و سالار قافله، زینب بود؛ هر چند خمیده و شکسته دل، ولی به پاسداری از حقیقت ایستاده بود تا امتداد راه برادر باشد. وصیت برادر این بود که "زینبم، بعد از من مبادا روی بخراشی و گریبان بدری و جزع و فزع کنی" و زینب اکنون آرام چون شقایقی داغ دار با مصیبتی عظیم در دل همراه قافله شده بود.
زینب (علیهاالسلام) در خانه رفیع امامت رشد یافته، از لبان وحی علم آموخته، و در دامان کرامت پرورش یافته بود. او لباس پاکی و تقوا پوشیده بود و به آداب و اخلاق اسلامی مزین گشته بود. زینب (س) فصاحت و بلاغت را از علی، نجابت را از فاطمه، صبر و شکیبایی را از حسن و مظلومیت در عین ایستادگی را از حسین آموخته بود؛ او روح بلند و رضا بود.
حضرت زینب (س) در خضوع و خشوع و عبادت و بندگی، وارث پدر و مادر بود. او بیش تر شب ها را با عبادت و بندگی حضرت حق به صبح می رساند و همواره قرآن تلاوت می کرد. تهجد و شب زنده داری حضرت زینب (س) در طول حیات پربرکتش نشد؛ حتی در شب یازدهم محرم با آن همه رنج و خستگی و دیدن آن مصیبت های دلخراش هم به عبادت خدا پرداخت. حضرت سجاد (ع) می فرماید: " آن شب دیدم عمه ام بر سجاده نماز نشسته و مشغول عبادت است." و نیز از آن حضرت نقل شده که "عمه ام زینب با این همه مصیبت از کربلا تا شام، هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد" و نیز روایت می کنند: "چون امام حسین (ع) برای وداع با زینب (س) آمد، فرمود: خواهرم، مرا در نماز شب فراموش نکن."
زینب (علیهاالسلام) در ایام کودکی، با برادرش حسین (ع) انس و الفتی عجیب داشت و در کنار برادر، آرامش می یافت و دیده از دیدارش بر نمی بست و از حضور مبارکش دور نمی شد. روزی حضرت فاطمه (س) نزد پدر رفت و عرض کرد: "پدر جان، متعجبم از محبت فراوانی که میان زینب و حسین است. این دختر چنان است که بی دیدار حسین شکیبایی ندارد." رسول خدا (ص) چون این سخن بشنید، آه دردناکی از سینه برکشید و اشک دیده بر چهره روان کرد و فرمود: "ای روشنی چشم من، این دختر با حسین به کربلا خواهد رفت و به هزار گونه رنج و بلا گرفتار خواهد شد."
حضرت زینب (س) تنها 56 سال امانت الهی خویش را بر دوش کشید. نقل است که در اواخر عمر آن بانوی بزرگ، در مدینه منوره قحطی پیش آمد. عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب (س) در شام مزرعه ای داشت و ناچار به اتفاق همسر خود در آن دیار رحل اقامت افکند. حضرت در آن سرزمین بیمار شد و در همان جا روح خود، این امانت الهی را به صاحبش باز گرداند و با جسمی خسته از فراز و نشیب زمان و رنجور از جور مردمان به دیار باقی شتافت.
چشمانش را گشود و برای آخرین بار به دورترین نقطه خیره شد. در این مدت حتی یک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعله کشید و یاد برادر تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزدیک بود. دوباره خیمه های آتش زده و سرهای بر نیزه، چشمانش را به دریایی از غم مبدل ساخت. زینب (س) پلک ها را روی هم گذاشت و زیر لب گفت: "السلام علیک یا ابا عبدالله" و به برادر پیوست.
عروج ملکوتی آن بانوی مکرمه بنا به قول مشهور در پانزدهم رجب سال 62 قمری رخ داد. اینک مزار شریفش، قبله عاشقان خاندان عصمت و طهارت است.

نظرات 1 + ارسال نظر
موری شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:32 ب.ظ http://mori33.blogfa.com

گفتمش نقــاش را نقــشی بکــش از زندگی

با قــلم نقــش حبـــابی بر لــب دریــا کشیـد

گفتمش تصویــری از لیلی و مجنـون را بکش

عـکس حــیدر در کنـار حضــرت زهــرا کـشیـد

گفتمش بـر روی کــاغـذ عـشق را تصویـر کن

در بیابـــان بــــلا تصویـــری از ســـقا کـشیــد

گفتمش سختی و درد و آه گـــشته حــاصلم

گریه کرد، آهی کشید و نقش زینب را کشید

سلام و عرض ادب

از مطالب خوب و مفید شما استفاده کردم ممنون

موفق باشی یا علی

التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد