دیگر واقعه رشید هجری است که چون او را بنزد زیاد بن ابیه آوردند گفت :
شنیده ام که تو از خاصان علی میباشی ، آیا چیزی داری که مولایت در مورد من و تو گفته باشد
گفتا : آری
مولایم علی(ع) مرا خبر داده که تو دست و پای و زبان من را قطع میکنی و به دار مرا میآویزی
گفت : این کار نمی کنم تا مولایت دروغگودرآید
گفتا : نمیتوانی
زیاد گفت : اورا آزاد کنید تا همگان ببینند که علی دروغ گفته است
و این کار را نیز کردند که در این حال به زیاد گفتند که این کار او باعث شده که رشید به مدح علی و علیه تو مردم را آگاه میکند
زیاد گفت: زنده بودن رشید باعث مشکل ما شده لذا آن کاری کنید که مولایش گفته بود ولی زبانش را قطع نکنید .
و همین کار را کردند اما رشید با همان حال آنچنان به مدح علی پرداخت که زیاد به ناچار دستور به قطع زبان رشید داد .
سلام دوست عزیز وبلاگ قشنگی داری به ما هم سر بزن
دوست عزیز شما هم وبلاگ جالب و در خور تحسین دارید ... از حضور گرم چنین فرد با سوادی در وبلاگم خوشحالم و امید وارم دوباره سر بزنید ...علی یاورتان