مولا علی (ع) و شیعه علی

السلام علیک یا ثارالله

مولا علی (ع) و شیعه علی

السلام علیک یا ثارالله

وفات حضرت رقیه بر همگان تسلیت باد

بمناسبت 5 صفر سالروز شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها)
رقیّه بنت السلطان

مـورّخـان و نـسـب شـنـاسـان پـیـشـیـن ، هـنـگام شمارش فرزندان امام حسین (ع )، از رقیه نام نبرده اند.(421) تنها، عماد الدین طبرى و ملاحسین واعظ کاشفى ، از علماى قرن هفتم و دهم ه‍ .ق بـدون ذکـر نـام رقـیـه ، از دخـتـرکـى از امـام حسین (ع ) یاد مى کنند که در خرابه ى شام وفات کرد.(422) محمدحسن یزدى ، نویسنده و خطیب قرن سیزدهم به نام رقیه تصریح کرده و آورده اسـت : هـلال بن نافع ، از سربازان دشمن مى گوید: من [در روز عاشورا] در میان دو صف لشـکر ایستاده بودم و نگاه مى کردم . دختر کوچکى را دیدم که آمد و دامن امام حسین (ع ) را گرفت و گفت : اى پدر! مرا دریاب که بسیار تشنه ام . حضرت نگاهى کرده گریست و فرمود:
اى نـوردیـده ! صـبـر کـن . خـداونـد تـو را سـیـراب خـواهـد کـرد. بـه درسـتـى کـه او وکـیـل مـن اسـت . پـس دسـت او را گـرفـت و بـه خـیـمـه هـا بـرگـردانـیـد. هـلال مى گوید: پرسیدم که این طفل کیست و چه نام دارد؟ شخصى گفت : او رقیّه دختر سه ساله ى حسین (ع ) است .(423)
علّامه حائرى ، از مقتل نویسان معاصر هم به نقل از حمزاوى مى گوید: رقیّه ، دختر امام حسین (ع ) و مادرش شاه زنان ، دخترى کسرى است .(424)
بـه گـفته ى یکى از معاصرین ، اندک بودن امکانات نگارش ، همنام بودن رقیه در یک خاندان ، چـنـد نـام داشـتن بعضى از دختران را به عنوان دلایل نبودن نام رقیه (س ) در میان فرزندان امام حـسـیـن (ع ) ذکـر کـرده و مـى گـویـد: آنـان که از رقیه (س ) نام برده اند امکان دارد کتاب هایى داشته اند که در دسترس ما و دیگران نبوده است .(425)
بـرخـى از مؤ لّفان با استناد به مطالب ذیل معتقدند امام حسین (ع )، دخترى به نام رقیه داشته است :
1 ـ زمـانـى کـه حـضـرت سـیـّدالشـهـدا (ع )، اشـعـار مـعـروف ((یـا دَهـْر اُفّ لک مـن خلیل ...)) را ایراد فرمود و گریه و ناله ى زنان حرم را شنید به رقیّه و برخى دیگر از زنان خـطـاب کـرد: ((زمـانـى که من کشته شدم در مرگم گریبان چاک نزنید و روى نخراشید و کلامى ناروا بر زبان نرانید.))(426)
2 ـ هـنـگـامى که چشم حضرت زینب (س ) در کوفه به سر نازنین برادر که بر روى نیزه بود افتاد، فرمود:
اى بـرادرم ! بـا ایـن فـاطـمـه ى کـوچـک سـخـن بـگـو. زیـرا نزدیک است دلش از شدّت اندوه آب شود.))(427)
ایـن فـاطـمـه ، همان رقیّه (س ) است که به علّت نداشتن مادر، امام حسین (ع ) بسیار به او علاقه داشت و به زینب (س ) نیز توصیه مى کرد که او را نگه دارى کند.(428)
3 ـ سـیـف بـن عـمـیـر، از اصحاب امام صادق (ع ) در چکامه ى بلند خود و در رثاى سالار شهیدان دوبار، از رقیّه (س ) نام برده است .(429)
4 ـ بـعـیـد نـیـسـت زیـنـب ، دخـتر امام حسین (ع ) که در خردسالى از دنیا رفت (430) همان دخترکى باشد که به رقیّه (س ) معروف شده است .(431)
5 ـ اربلى مى گوید: امام حسین (ع ) چهار دختر داشت . ولى هنگام شمارش آنان ، سه نفر به نام هاى زینب ، سکینه و فاطمه را نام مى برد و از چهارمى ذکرى به میان نمى آورد.(432) احتمال دارد چهارمین دختر، همین رقیّه باشد.(433)

پاسخ به یک سؤ ال
مى پرسند: آیا نبودن نام حضرت رقیّه در میان فرزندان امام حسین (علیه السلام) در کتابها و متون قدیم - مانند: ارشاد مفید، اعلام الورى ، کشف الغمّه و دلائل الامامه طبرى - بر نبودن چنین دخترى براى امام حسین (علیه السلام) دلالت ندارد؟
پاسخ : با توجّه به مطالب زیر، پاسخ این سؤ ال روشن مى شود:
1. در آن عصر، به دلیل اندک بودن امکانات نگارش از یک سو، تعدّد فرزندان امامان از سوى دیگر، و سانسور و اختناق حکومت بنى اُمیّه که سیره نویسان را در کنترل خود داشتند و بالا خره عدم اهتمام به ضبط و ثبت همه امور و جزئیات تاریخ زندگى امامان موجب شده که بسیارى از ماجراهاى زندگى آنان در پشت پرده خفا باقى بماند، بنابراین ذکرنکردن آنها دلیل بر نبود آنها نخواهد شد.
2. گاهى بر اثر همنام بودن ، وجود نام رقیّه در یک خاندان موجب اشتباه در تاریخ شده و همین مطلب ، امر را بر تاریخ نویسان اندک آن عصر، با امکانات محدودى که داشتند، مشکل مى نموده است .
3. گاهى بعضى از دختران دو نام داشتند، مثلاً طبق قرائنى که خاطرنشان مى شود به احتمال قوى همین حضرت رقیّه را فاطمه صغیره مى خواندند، و شاید همین موضوع ، باعث غفلت از نام اصلى او شده باشد.
4. چنانکه قبلاً ذکر شد و بعد از این نیز بیان مى شود، بعضى از علماى بزرگ از قدما، از حضرت رقیّه به عنوان دختر امام حسین یاد کرده اند و شهادت جانسوز او را در خرابه شام شرح داده اند. پس باید نتیجه گرفت که باید کتابها و دلایلى در دسترس آنها بوده باشد که بر اساس آن ، از حضرت رقیّه سخن به میان آورده اند؛ کتابهایى که در دسترس دیگران نبوده است ، و در دسترس ما نیز نیست .
بنابراین ذکر نشدن نام حضرت رقیّه در کتب حدیث قدیم هرگز دلیل نبودن چنین دخترى براى امام حسین (علیه السلام) نخواهد بود، چنانکه عدم ثبت بسیارى از جزئیات ماجراى عاشورا و حوادث کربلا و پس از کربلا در مورد اسیران ، در کتابهاى مربوطه ، دلیل آن نمى شود که بیش از آنچه درباره کربلا و حوادث اسارت آن نوشته شده وجود نداشته است .

خرابه ى شام
مـحـلّ اقامت حضرت رقیه (س ) و سایر اسیران در شام ، خرابه اى بود که یزید به قصد زیر آوار ماندن و کشتن اهل بیت (ع )، آنان را در آن ، جاى داده است .(434) شیخ صدوق (ره ) مى گوید: این بازداشتگاه ، زندانى بود که اسیران ، در آن ، از نظر سرما و گرما آزار مى دیدند. به طورى که صورت هاى شان پوست انداخته بود.(435)
در کامل بهایى آمده است :
(([در میان اسیران ]، دخترکى بود چهار ساله . شبى از خواب بیدار شد و گفت : پدر من حسین (ع ) کـجـاسـت ؟ [در] ایـن سـاعـت او را بـه خواب دیدم . سخت پریشان [بود] زنان و کودکان جمله در گـریـه افـتـادنـد و فـغـان از ایـشـان بـرخـاسـت . یـزیـد خـفـتـه بـود. از خـواب بـیـدار شـد و حـال ، تـفـحـّص کـرد. خـبـر بـردنـد کـه حـال ، چـنـیـن اسـت . آن لعـیـن ، در حـال ، گـفت که : بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین ،(436) سر را بیاورد[ند] و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسید: این چیست ؟ ملاعین گفت [ند]: سر پدر تـو اسـت . آن دخـتـر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حقّ تسلیم کرد.))(437)
در بـرخـى از کـتـاب هـا، نـقـل شـده کـه دخـتر چهار ساله ى امام حسین (ع ) با سر بریده ى پدر عـزیـزش چنین سخن مى گفت : پدر جان ! چه کسى تو را با خونت خضاب کرده است ؟ پدر جان ! چـه کـسـى رگ هـاى گـردنـت را بـریده ؟ پدر جان ! چه کسى مرا در کودکى یتیم کرده است ؟ اى پـدر! چـه کـسـى از یتیم نگه دارى کند تا بزرگ شود؟ اى پدر جان ! چه کسى به فریاد این زنـان بـدون پـوشش مى رسد؟ اى پدر! چه کسى دادرسى این زنان اسیر را مى کند؟ پدر جان ! چه کسى نظر مرحمتى به سوى این چشم هاى گریان ما مى کند؟ اى پدر! کى به این زنان بى صـاحـب و غریب توجه خواهد کرد؟ پدر جان ! ما پس از تو کسى را نداریم . داد از غریبى و بى کـسـى ؟ اى پـدر! کـاش من فداى تو شده و عوض تو مرا کشته بودند. پدر جان ! کاش پیش از این کور شده و تو را به این حال مشاهده نکرده بودم . اى پدر جان ! کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمى دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد.(438)

غسّاله و بدن نیلگون رقیّه (س)
زن غسّاله ، مشغول غسل دادن کودک امام حسین (ع ) بود. ولى ناگهان دست ازکار کشید. رو به زینب (س ) کـرد و گـفـت : اى بـانـوى بـزرگـوار! تـو از حـال این کودک آگاهى . او بر اثر کدام بیمارى از دنیا رفته است ؟ زینب (س ) فرمود: چرا چنین سـؤ الى را مـى پـرسى ؟ مگر در بدن او جراحتى دیده مى شود؟ گفت : تمام اندام این دختر کبود اسـت . این کبودى ، علامت کسالت مخصوصى مى باشد. زینب (س ) با چشمان گریان فرمود: اى زن غـسـّاله ! ایـن کـودک هـیـچ گونه مریضى نداشت . این لکّه هاى کبود و پوست نیلگون ، اثر تازیانه ى دشمن است که در راه کوفه و شام به او مى زدند.(439)

بى قرارى ام کلثوم در شب دفن رقیّه (س)
در شـب دفـن دخـتـر کـوچـک امـام حسین (ع )، ام کلثوم آرام و قرار نداشت . با ناله وندبه به دور خرابه مى گردید. هرچه او را تسلّى مى دادند آرام نمى شد. از علّت این بى قرارى پرسیدند. گفت : شب گذشته ، این مظلومه ، در سینه ى من بود. چون بیدار شدم دیدم که به شدّت گریه مـى کـند و آرام نمى گیرد. از سببش ‍ پرسیدم . گفت : عمّه جان ! آیا در شهر مانند من کسى یتیم و اسیر مى باشد؟ عمّه جان ! مگر اینها ما را مسلمان نمى دانند. به چه جهت به ما آب و نان نمى دهند و از آن مـضـایـقـه مـى کـنـنـد؟ ایـن مـصـیـبـت مـرا بـه گـریـه آورده و طـاقـت خـوابـیـدن را نـدارم .(440)

به یاد رقیّه (س) در مدینه
هـنـگـامـى کـه حـضـرت زیـنب (س ) با همراهان به مدینه بازگشتند؛ زن هاى مدینه براى عرض تـسـلیت ، به حضور زینب (س ) آمدند. زینب (س ) حوادث جانسوز کربلا، کوفه و شام را براى آنـهـا بـیـان مـى کرد و آنها مى گریستند؛ تا اینکه به یاد رقیه (س ) افتاد و فرمود: اما مصیبت وفـات رقـیـه (س ) در خـرابـه ى شـام کـمرم را خم و مویم را سفید کرد. زنها وقتى این سخن را شنیدند، صدایشان به گریه بلند شد؛ و آن روز به یاد رنج هاى جانگداز رقّیه (س ) بسیار گریستند.(441)

بارگاه حضرت رقیّه (س)
حـرم مـلکـوتـى حـضـرت رقـیـه (س )، در مـحـلّه ى عـمـاره ى دمـشـق و در شـمال شرقى مسجد اموى ، روحانیت خاصّى به این شهر بخشیده است . نخستین عمارت آستانه ى وى خـانـه اى سـت کـه در آن بـه شـهـادت رسـیـد و در آنـجا مدفون شد. عمارت هاى بعدى ، به تـرتـیـب در قـرن هـشـتـم ، یازهم ، سیزدهم و چهاردهم و آخرین توسعه ى اطراف آستانه با کمک دولت جـمـهـورى اسـلامـى ایـران و بـا هـمـّت شـیـعـیـان آن در سال یکهزار و چهارصد و پنج هجرى قمرى انجام شد.(442)

--------------------------------
پی نوشت ها:

421 ـ ر.ک : المـجدى ، ص 91؛ نسب قریش ، ص 57؛ مناقب ، ج 4، ص 85؛ لباب الانساب ، ج 1، ص 349.
422 ـ کامل بهایى ، ج 2، ص 179؛ روضة الشهدا، ص 484.
423 ـ انوار الشهادة ، ص 163.
424 ـ معالى السبطین ، ج 2، ص 214. ولى نظر به اینکه مادر امام سجّاد (ع )، هنگام تولد آن حـضـرت ، از دنـیـا رفـت ، امـکـان نـداشـتـه کـه مـادر رقـیـّه ، خردسال باشد؛ مگر اینکه بگوئیم ، شاه زنان غیر از شهربانو مادر امام چهارم (ع ) بوده است . (سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (س )، ص 9.)
425 ـ سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (س )، ص 12 ـ 13.
426 ـ ستاره درخشان شام ، ص 16. به نقل از الملهوف ، ص 141.
427 ـ بحار الانوار، ج 45، ص 115.
428 ـ سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (س )، ص 16.
429 ـ ر.ک المنتخب ، ص 435.
430 ـ لباب الانساب ، ج 1، ص 349؛ مناقب ، ج 4، ص 85.
431 ـ تحقیق درباره اوّل اربعین حضرت سیّدالشهدا (ع )، ص 685.
432 ـ کشف الغمه ، ج 2، ص 250.
433 ـ سرگذشت جانسوز حضرت رقیّه (س )، ص 9.
434 ـ وقایع کربلا، شیخ عباس قمى ، ص 203.
435 ـ امالى صدوق ، ص 142.
436 ـ ملاعین ، جمع ملعون . لغت نامه دهخدا، حرف میم . ولى در متن فوق ، مفرد به کار رفته است .
437 ـ کـامـل بـهایى ، ج 2، ص 179؛ روضة الشهدا، ص 484. با اندکى تفاوت . تاریخ وفـات حـضـرت رقـیـه (س ) را پـنـجـم صـفـر سال 61 ه‍ .ق ذکر کرده اند. (سرگذشت جانسوز حضرت رقیه (س )، ص 12)
438 ـ انـوار الشـهادة ، ص 244 ـ 245؛ نیز ر.ک نفس المهموم ، ص 415؛ معالى السبطین ، ج 2، ص 171؛ وسیلة الدارین ، ص 393.
439 ـ الوقایع و الحوادث ، ج 5، ص 81.
440 ـ ستاره درخشان شام ، ص 208.
441 ـ سرگذشت جانسوز حضرت رقیّه (س )، ص 50 ـ 51.
442 ـ اعیان الشیعه ، ج 7، ص 34؛ دائرة المعارف تشیّع ، ج 1، ص 77 ـ 78.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد